امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین
امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین

حسینم ....

حسینم ..............


صدای قدمهای مهربانت کوچه دلم را پر کرده است


قلبم با شنیدن صدای کاروانت پر میکشد


محرم آمد


محرم آمد تا بگوید حسین فراموش نشدنی است


آمد تا بگوید: هیهات من الذله


حسینم .... این بار مرا با خود به دیار عاشقانه خود ببر


بگذار من هم بوی بهشت را از سرزمین کربلا حس کنم


دلم هوای کوچه های کربلا را کرده است


نمیدانم چگونه هستند


خودم ندیدم اما میگویند : حال و هوای عجیبی دارد


میگویند : آدمی عاشق تر میشود


میگویند : هر کجایش را نگاه کنی حسین را میبینی


حسینم...


تو را قسم میدهم به همین محرم


به همین ماه عزیز ، مرا با خود ببر


ببر از این دنیای تنگ و دلگیر


دیگر نمیتوانم آسوده باشم


منتظر میمانم


میدانم صدایم میکنی


اگر دلم به سویت پر بکشد...

چند دقیقه طول نمیکشه...

چقدر امروز دلم گرفته. چقدر دلتنگم.


راستی چرا این طوری شد؟؟


واقعا چطور دلشون اومد این کارو بکنن؟؟


کاش شعور داشتن


کاش میفهمیدن که اون حسینه


حسین


به خدا ، حسین خیلی با ارزش تر از مقام و قدرته


حسین خیلی چیزاست


حسین عشقه


احساسه


کماله


انسانیت نابه


بنده پاک پاک پاک


بنده ای که همه شهیدان به رتبه اش غبطه میخورن


فهمیدن اینا اینقدر سخت بود؟؟


فقط کمی درک لازم داشت


یعنی مال حرام آدمو انقدر از انسانیت در میاره؟؟؟


خیلی حس بدیه


خیلی بده که حسین ، مظهر همه خوبیا رو انقدر اذیت کردن.


دلشو شکست. کم دل پدرشو شکسته بودن؟؟


کم امام علی رو ناراحت کرده بودن؟؟


دیشب توی اخبار یه بخشی رو نشون داد که آیا واقعا


اگر اون موقع توی کربلا بودین با امام حسین همیاری میکردین؟؟


واقعا این کارو میکردین؟؟


هیچ فکر کردین شهیدای ما این کار کردن؟


از خودشون

 

از جونشون از زندگشون گذشتن


به خاطر اعتقادشون


به خاطر دینشون


به خاطر اینکه


نمیخواستن مثل کوفیان باشن


هر موقع  جانبازای شیمایی رو میبینم


هزار بار به همشون حسادت میکنم


یه نفر باید چقدر از خود گذشته باشه تا به خاطر دیگران از جونش بگذره؟؟


چند دقیقه طول نمیکشه


لطفا به اینا فکر کنید.


ممنونم


کلام آخر




سلام به همه عزیزانی که از ابتدای شروع این وبلاگ با من همراه بودند.


نمیدونم چرا؟؟؟ اما امشب بد جور دلشوره دارم


بد جور دلتنگ شدم


باور کنید از تمام وجودم دارم اینو میگم


من مثل همه بلد نیستم که حرفای قشنگ بگم


فقط بلدم حرفای دلمو بنویسم


امشب هر لحظه که اخبار ، کربلا رو نشون میداد


بد جور حسادت میکردم


دونستین چرا؟؟


آخه همه کسانی رو که الان کربلا هستن امام حسین دوست داره


یعنی فقط من و امثال من بیچاره هستیم؟؟


یعنی یه ذره هم لیاقت ندارم؟؟

 

حتما ندارم


نمیدونم چی کار انجام بدم


نمیدونم


نمیدونم چی کار کنم تا دلم کمی آروم بشه


خیلی وقته دلم گرفته


از همه


از همه دنیا ، از همه آدما


از همه کسانی که به ظاهر دوستم هستن اما واقعا نیستن


خستم


از همه کسانی که توی این وبلاگ پیام گذاشتن و سعی داشتن تا


توی دلم رو با حرفای بی ربطشون خالی کنن


یعنی واقعا آدم نمیتونه حرفای دلشو توی یه وبلاگ بنویسه؟؟


باید همش حرفای عاشقونه بگم تا تعداد بازدیدم بشه 100000000


کاش هر کسی که داره این متن رو میخونه درکم کنه


نمیدونم تا سال بعد


تا اربعین بعدی زنده هستم یا نه


نمیدونم تا سال بعد چه قدر به امام حسین نزدیک شدم یا


زبونم لال دور؟؟؟


نمیدونم


باور کنید دلم نمیاد این وبلاگ رو با این پست تموم کنم


شاید باورتون نشه


اما قبل از شروع به نوشتن این وبلاگ ، همشو توی خواب دیده بودم


اما مثل همیشه ندیدم آخر خوابم چی شد


نمیخوام خوابمو تموم کنم.


فقط می خوام یه خداحافظی کوچک بکنم


اما هر موقع بتونم بازم به نوشتنم توی این وبلاگ ادامه بدم


البته اگر خدا بخواد.


دلم میخواست کاش نوشته هام چه کپی و چه دل نوشته ام


واسه حداقل یه نفر مفید باشه


دوست دارم تا عزیزترینم ، حسینم از نوشته هام خوشش بیاد


دلم میخواد سال بعد این روز خونمون نباشم


دلم می خواد برم کربلا


فقط یه بار برم


همین


ممنونم از همه عزیزانی که با نظرهاشون کمکم کردن


شب خوش


خدا به همراهتون.


شب اربعین حسینی : 89:11:4    ساعت 21:52:23

انتظار



نمیدونم توی زندگیتون تا حالا چقدر انتظار کشیدین.


نمیدونم تا حالا فکر کردین که اگه یه روز دعوت شیبن برین کربلا، چقدر نفستون تنگ میشه


این عکسو که دیدم این فکرو کردم که:


اگه یه روز برم کربلا و برسم به بین الحرمین ، حتما تا برسم به ضریح امام حسین ، هزار بار مردم و زنده شدم.


اگه شانس بیارم اون لحظه سکته نمیکنم.


وای چه احساس قشنگیه.


آدم بره کربلا.خیلی قشنگه.


شما چطور؟؟



همین الان امتحان کن



یعنی واقعا میشه عزیزترینم


توی صحرای محشر کمکم کنه؟؟


واقعا میشه دستمو بگیره و نذاره بترسم؟؟


نذار بار گناهای سنگینم منو له کنه؟


به فریادم برسه


مثل همه وقتایی که از همه دنیا دلم پر میشه و ...


و سرمو میچسبونم به عکس حرم قشنگش که


روی در اتاقمه


من که تا حالا نرفتم کربلا


اما عکسی که روی در اتاقم واسم یه دنیاست


واسم پشت و پناهه


خدا میدونه که چقدر با این عکس درد و دل کردم


چقدر دوست دارم با حسینم حرف بزنم


باور کنید کار سختی نیست


فقط یه دل مطمئن میخواد

واجب نیست فقط واسه تنهاییات به حسین سر بزنی


نه


اصلا


میتونی هر روز صبح که بیدار شدی یه سلام قشنگ از ته دل کوچکت بهش بدی


بهش بگی حسین خوبم سلام میکنم به همه قشنگیات


به روح پاکت


به وجود نازنینت


همین


تو هم امتحان کن


باور کن ضرر نمیکنی


یه روزی ، یه جایی چنان از دستت میگیره که به فکرتم نمیرسه


از همین الان امتحان کن



آنگاه که دل همه عرشیان شکست ...

آن روزها که خداوند در حال آفرینش دنیا بود ، در شش روز آسمانها و زمین را خلق کرد(خداوند در شش روز آسمانها و زمین را خلق نموده است و علاوه بر این آیه، در شش سورۀ دیگر از قرآن، مدت آفرینش را در شش روز ذکر کرده است که این سوره ها عبارتند از: فرقان/ 59، یونس/ 3، سجده، اعراف / 56، ق / 38، الحدید / 4.) ، همه چیز برای خلقت خداوند آمده بود. خداوند به همه دنیای زیبایی که خلق کرده بود نگاه کرد. اما گویی جای چیزی خالی بود.


خداوند فرمود: نباید جهان را بی هدف رها سازم ، پس باید کسانی باشند تا از چیزهایی که من آفریده ام خوشحال شوند و آنها را به نیکی به کار برند . در زمین ظلم نکنند و خون دیگران را به نا حق نریزند. زیرا زمین روزی به خونخواهی تمام مظلومان جهان برمیخیزد.


خداوند شروع به خلقت بهترین آفریده خود کرد.او انسان را از گل ساخت و از روح خود به او دمید.


انسان جان گرفت و زنده شد.


خداوند از انسانی که آفریده بود بسیار راضی بود. به همین دلیل به انسان گفت که تو بهترین مخلوق من هستی.


اما ...


اما ناگهان همه دنیا غرق در ناراحتی شد.همه سکوت کردند.


همه میدانستند دلیل این غصه چیست. همه میدانستند که در روز عاشورای سال۶۰ هجری قمری اتفاق وحشتناکی میافتد.

دل همه آنها شکسته بود. چون خداوند از بنده های خود چیز دیگری انتظار داشت، اما خداوند و فرشتگان به وضوح میدیدند که یزیدیان بی رحم چگونه فرزند علی (ع) را تکه تکه خواهند کرد.

واقعاآنان چگونه توانستند که با فرزندان رسول الله چنین کنند.

آیا آنان از روح خدا در وجود خود خبری داشتند؟؟؟


ایا آنها میدانستند که بزرگترین گناه دنیا را انجام خواهند داد؟؟

آیا میدانستند که قرار است با این کارهای زشت، نفرین مادام العمر را برای خود رقم زنند؟؟


وای بر آنان که با حسین (ع)  ،با نور خدا در زمین چنین کردند.


آنان از انسانیت بویی نبرده بودند. اما باور کنید که کار یزیدیان به همین جا ختم نخواهد شد.

یزیدیان هر روز با چهره های زشت تر و بی رحم تر در دنیا ظاهر می شوند. و با نام حامی حقوق بشر ،خون مردم بی گناه را میریزند.


نمیدانم که با این همه زشتی و بدی انسان ها در روی زمین ، آیا خداوند از آفرینش او نا امید شده است؟؟؟

 نمیدانم ...

جابر بن عبد الله انصاری



جابر بن عبدالله انصاری نخستین زائر قبر امام حسین (علیه السلام) بود.


این حکایت زیبا را بشنوید:


عطیه عوفی می‌گوید: به همراه جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت امام حسین بن علی (علیه السلام) از مدینه خارج شدیم. هنگامی که به کربلا رسیدیم، جابر کنار فرات رفت و غسل نمود و جامه‌ای به تن کرد و بدن خود را معطر نمود. قدم از قدم بر نمی‌داشت مگر آنکه ذکر خدا می‌گفت. هنگامی که به کنار قبر مطهر رسیدیم خطاب به من گفت که دست مرا بر روی قبر مطهر بگذار. من نیز این کار را نمودم. در این هنگام غش کرد و به روی قبر افتاد. مقداری آب بر رویش زدم، هنگامی که به هوش آمد، سه بار ترنم نمود:

یا حسین، یا حسین،  یا حسین

سپس خطاب به مرقد مطهر سید الشهدا (علیه السلام) گفت: دوستی که دوست خویش را اجابت نمی‌کند . . .

 هنگامی که کلام بدین جا منتهی شد، جابر خود پاسخ خود را این گونه داد: چگونه مرا پاسخ دهی در حالی که سر از بدن مطهرت جدا گشته است و در این هنگام بود که جابر شروع به زیارت سید الشهدا و زمزمه با مولای خویش نمود ...


آری این است رسم دلدادگی و عشق به حسین عزیز


هر کس که عاشق است به خوبی میداند که چرا جابر بن عبدالله انصاری در آن حال غش کرد.


او بود که در عالم خواب و خیال با معشوق خود دیدار نمود. او به خاطر این که در روز عاشورا و در دشت کربلا با حسینان نبود بسایر نارحت شده بود.او خود را مقصر میدانست.


اما همه ما میدانیم که همین عشق او به مولایش کافی است.

کاش همه ما اندکی مانند جابر بودیم.کاش فکرمان مانند او زلال بود.

خوشا به حال جابر

خوشا به حال او که رسم رفاقت را با مولای خود به جا آورد.

سلام و درود بر او و تمام کسانی که هر لحظه به یاد حسین (ع) هستند.


با اندکی تخلص برگرفته از

 « به یاد زیباترین گل سرخ ... »  از منابع پیشنهادی مسایقه بوی سیب

تاثیر مال حرام بر یزیدیان

راوی گوید: آن حضرت این خطبه را در حالی که بر شمشیرش تکیه زده بود با صدایی بلند، این چنین بیان فرمود:

 

«اُنُشِدُکُمُ اللهَ هَلْ تَعرفونَنی؟»

«شما را به خدا سوگند میدهم آیا مرا میشناسید؟»
گفتند: «آری تو را میشناسیم؛ تو پسر رسول خدا ـ صلی‌الله علیه و آله ـ و سبط او هستی
فرمود: «اُنْشِدُکُمُ اللهِ هَلْ تَعْلَمونَ اَنَّ اُمّی فاطمةُ بنت محمّدٍ؟»
شما را به خدا سوگند، آیا میدانید که مادر من فاطمة زهرا ـ علیه‌السّلام ـ دختر محمد ـ صلی‌الله علیه و آله ـ است؟»
گفتند:«آری میدانیم».
فرمود: «اُنْشِدکُمُ اللهِ هَلْ تعلَمونَ أن ابی علیُّ بیُ ابیطالب ـ علیه‌السّلام ـ»
«شما را به خدا سوگند، آیا میدانید که پدر من علی بن ابیطالب ـ علیه‌السّلام ـ است ؟»
گفتند: «آری به خدا سوگند

 

 

 

این سخنان  در روز عاشورا و در صحرای کربلا بین امام حسین و  یزدیدیان رد و بدل شد.

 

در آن  حال و هوا بود که  سخنان حق امام حسین  همانند پتکی بر سر یزیدیان فرود می آمدند.اما چه فایده ؟؟؟؟

 

شکم یزیدیان آنقدر از مال حرام و عیش و نوش پر شده بود که هیچ کدام سخن حق را نمیشنیدند.

 

آنان آنقدر مست و خراب کارهای زشت خود بودند که نمیدانستند با چه عزیزی چنین سخن میگویند.

 

نمیدانستند  امام حسین که امروز آنان با بی احترامی با ایشان سخن میگویند عزیز دل زهرا (س)است.

 

نور چشم محمد (ص) است

 

وجود علی (ع) است

 

نمیداستند که پیامبر (ص) فرموده اند:

 



خداوند پیش از آنکه آدم را پدید آورد مرا آفرید و علی و فاطمه و حسن و حسین را . مارا هنگامی آفرید که  نه آسمان برافراشته ، نه زمین گسترش یافته، نه نوری ، نه ظلمتی و نه خورشیدی و نه ..

 

نمیداستند وقتی که عباس دلاور سخن از کیفیت آفرینش نور امام حسین  رااز پیامبر(ص) پرسیدند این جواب را شنیدند که :



عمو جان ! هنگامی که خداوند آفرینش ما را اراده فرمود ، به گفتاری سخن گفت  و از آن نوری پدیدار شد، آنگاه با سخنی دیگر  تکلم فرمود  و از آن روحی پدیدار گشت  و پس از آن، نور را به روح آمیخته و مرا آفرید  و به همین صورت علی ، فاطمه ، حسن و حسین را. ما خداوند را در  زمانی   ستایش می کردیم  که کسی نبود خدا را ستایش کند و هنگامی  که به تقدیسی امر نشده بود ، تقدیس می کردیم .بعد از آنکه خداوند  اراده آفرینش مخلوق خویش را کرد نور مرا شکافت و از آن ، عرش را به وجود آورد ، پس عرش از نور من است  و نور من از خدا روشن است  که نور من از عرش برتر است  . سپس نور  برادرم علی (ع) را شکافت و فرشتگان  را از نور او آفرید ، پس فرشتگان از نور  او هستند و او برتر از فرشتگان .

آنگاه نور دخترم فاطمه را شکافت و از نور او آسمانها و زمین را آفرید و او برتر از آسمانها و زمین است.

پس از آن نور فرزندم حسن را شکافت و از آن خورشید و ماه را آفرید ،پس خورشید و ماه از نور حسن (ع) هستند و او برتر از خورشید و ماه .آنگاه نور فرزندم حسین را شکافت  و از آن  بهشت و حوریان بهشتی  را آفرید پس بهشت و حوریان  از نور فرزندم حسین هستند و او از  نور خدا  و برتر از بهشت و حوریان بهشتی است .



آری  یزیدیان با این که می توانستند از کارهای زشت و پلید خود دور شوند اما نمی توانستند. قول و قرارهای یزید گوش آنان را کر کرده بود.



و من نمیدانم که آنان چگونه توانستند  گل سرخ بهشت را اینگونه با تمام بی شرمی پر پر کنند.

چگونه توانستند  با زینب (س) با بی احترامی سخن گویند.

چگونه توانستند تا دل رقیه کوچک را با بد کاری های خود بشکنند.



وای بر آنان. وای بر این قوم زشت کار. وای بر آنان که دردانه عالم را با بیرحمی تمام آزار دادند.



و چه نفرینی برای این قوم بهتر از این که هر لحظه بگوییم :



و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ

و خدا لعنت کند مردمى که شما را کشتند و خدا لعنت کند آنانکه تهیه اسباب کردند براى کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند.

 

 

و چه دعایی بهتر از اینکه بگوییم :

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار زیارت من از شما.

 

با اندکی تخلص - برگرفته از منابع پیشنهادی مسابقه بوی سیب

 

دل نوشته ۱

سلام حسین جانم

www.bahar-20.com            قالب ، کد موزیک ، تصاویر زیباسازی وبلاگ ، فال      WWW.BAHAR-20.COM

امام عزیزم. اگه اجازه بدین میخوام با زبون ساده و از ته دلم باهاتون حرف بزنم


امام خوبم  : خدا میدونه که هر وقت ماه محرم شروع میشه دلم چقدر میگیره. چقدر احساس خفگی میکنم. انگار یه چیزی نمیذاره درست نفس بکشم.


بچه که بودم از صدای طبل هایی که شب ها توی مراسم ها میزدن خیلی میترسیدم.


میترسیدم چون یه شب که خوابیده بودم خواب دیدم. خواب صحرای کربلا رو دیدم.من اون موقع خیلی کوچک بودم. نصف شب که از خواب با ترس بیدار شدم هزار بار تا صبح مردم و زنده شدم.


حسینم , همه عمرم , بهترینم: نمیدونم اون شب چی شد؟؟؟

چه طور شد که منی که بچه بودم رو انتخاب کردی تا ابد دوست داشته باشم.


حسینم الان که دارم مینویسم به همون گلوی خشکت قسم که نمیتونم جلوی اشکمو بگیرم.


عزیز دلم هر روز دلم واسه مهربونیات تنگ میشه.


به همه کسایی که اومدن و حرم قشنگتو از نزدیک دیدن حسودیم میشه.


هیچ کس منو نمیاره پیشت.


نمیدونم اصلا تا آخر عمرم میتونم بیام پیشت یا نه.


تو رو جون مادر قشتگت قسم یه بار هم منو بخواه


التماست میکنم. فقط همین