دلنوشته های عاشق کربلا
کرامتی که از امام رضا براتون مینویسم، رو خودم با چشم خودم دیدم، و هروقت یاد اون روز می افتم، خاطره این لطف امام رضا برق امیدی در دل خودم ایجاد میکنه ، من از سال 68 تا سال 1372 چهار سال مشهد درس میخوندم، روزهایی میشد دو مرتبه و حتی سه مرتبه به حرم مشرف میشدم، توی این مدت عنایات عجیبی از امام رضا علیه السلام دیدم، در یکی از روزهای سرد پاییز سال هفتاد بود، یه روز جمعه از حرم اومدم بیرون جلوی پنچر...ه فولاد و نزدیک سقاخونه ایستاده بودم منتظر خانواده، یه وقت دیدم از طرف پنجره فولاد یکی از خدام یه پسر دوازده سیزده ساله رو بغل گرفته داره تند میاد، دیدم داره به طرف یکی از اتاقهای روبروی صحن داره میره، به بهانه اینکه سوال دارم دویدم رفتم توی اتاق، اون خادم پسر بچه را آورد توی اتاق و یکی دو تا خادم دیگه هم پشت در ایستادند که کسی نیاد داخل، خادم پسر بچه رو روی زمین گذاشت و در رو بست ، پسر بچه رو روی یه صندلی نشوندن یه مقداری با پسره حرف زدن، شوکه بود نمی تونست جواب بده، فقط لبخند می زد، چشماش برق می زد، خوب معلومه چشمی که امام رضا رو دیده باشه، .. دستش رو گرفتم توی دستم شروع کردم باهاش حرف زدن دیدم جواب نمیده، خادم رفت بیرون صدا زد پدر و مادر این بچه کجا هستند رفتند توی صحن کنار پنجره فولاد.. حالا من همنوز توی اتاق نشسته بودم بغل پسر بچه یه وقت یکی از خادما گفت بابا ولش کنین احتمالا اشتباه شده و این پسر بچه شفا یافته نیست، پسره روآوردن کنار سقاخونه رهاش کردن مردم هم متفرق شدن رفتن، یه چند دقیقه ای کنارش نشستم، یه مرتبه دیدم جمعیت به طرف ما هجوم آورد، بلند شدم رفتم عقب پسر بچه رو بغل گرفتن .... یا امام رضا! لباس هاشو پاره کردن.... صلوات ..... فریاد..... اشک شوق روی گونه های بعض از زائرا... همه چی قاطی شده بود، حالا چی شده بود؟ مادر پسربچه رفته بود توی حرم گفته بود یا امام رضا.... یا این بچه رو شفا بده یا ببرش ، من دیگه طاقت ندارم، و به این ترتیب پسربچه ای که فلج بود از دست با کفایت امام رضا شفا گرفت.
یا امام رضا! میشه امروز یکی از اون نظرها به ما بیندازین، یا امام رضا ما دستمون نرسید بیاییم به پابوست... ولی حاشا به کرمتون که ما رو از رقم بیندازید.... آقا جونم.. قربونت برم،...... آقا جان جوادت... فقط کافیه یه نگاه
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
+ نوشته شده در  بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۲ساعت ۵:۳۲ ق.ظ  توسط عاشق کربلا | 
آهای ... کجا دارین میرین؟ ... دل منو زیر و رو کردین با این خداحافظیهاتن .. شما را به خدا صبر کنین منم میخاستم بیام .... عقب افتادم ... اما به خدا دلم باهاتونه...
این دلم تنگم عقده ها دارد ... گوییا میل کربلا دارد
منم خیلی دلم میخاست این ایام راهی کربلا بودم .... منم خیلی دلم میخاست روز شهادت مادر تو حرم عزیز دلش سر به دیوار بزارم و باهاش مادر مادر بگم ...
باشه رفتین اما یه چیزی بهتون بگم ... همه وقتی میرسن به حرم امام حسین میگن : حسین جان ضریحت مبارک
نمیدونم بگم ؟ نگم؟
بعضی ها خوششون نیومد از این حرف ولی این درد سر دل من مونده
چه کنم ... نمیدونم اینو به کی بگم ؟
میدونین این ضریح روی قبر کی نصب شده؟ این همه طلا و نقره روی بدن پاره پاره کسی گذاشته شده که برای یه چند گرم نقره انگشتشو بریدن
آی اونایی که طلاهاتون رو برای ضریح امام حسین دادین .... کجا بودین عصر عاشورا ............ دیگه نمیتونم باقیشو بگم
+ نوشته شده در  بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۱ساعت ۸:۲۶ ق.ظ  توسط عاشق کربلا | 

برای بی کسیت ای همه کس زینب
میان مجلس روضه ز عشق باید مرد!

مرحوم آیة الله حاج شیخ عبدالحسین واعظ خراسانی، از قول پدرشون مرحوم حاج شیخ محمد علی واعظ خراسانی می فرمودند:
روزی پیرمردی وارد حرم حضرت ابالفضل علیه السلام شد، و با گفتن یک جمله آنچنان غوغایی به پا کرد تو حرم حضرت ابالفضل علیه السلام که همه رو منقلب کرد، زائرین سرها را به دیوار میکوبیدند، زنها ضجه و شیون می زدند، لطمه به صورت می زدند، منظره عجیبی شده بود،
حدس می زنید اون پیرمرد چی گفته باشه؟
خیلی ساده، با همون زبان عربی محلّی می گفت: عَبّاس!... اِنتِ اِخُو زِینَب؟
«عباس! تو برادر زینبی»!
یعنی: عباس! زینب برادری مثل تو داشته باشه و این همه مصیبت ببینه؟

+ نوشته شده در  شانزدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت ۶:۵۹ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 
 

ابوالاسود دوئلی یکی از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام هست که  درباره او مطالب زیادی گفته شده
یه روز معاويه هدایایی رو  براي ابوالاسود دوئلي می فرسته  كه در ميان آونها حلواي مخصوصي بوده که   از ادامه مطلب این طور بر میاد که از عسل و زعفران درست شده بوده . 
 دختر ابوالاسود همينكه چشمش به هدايا افتاد به پدرش گفت "‌پدر جان اين هدايا  کجا بوده؟
ابوالاسود گفت: دخترم! اینها رو معاويه  برای ما فرستاده و و ميخواد با اين هدایا (لقمه حرام)  محبت اميرالمؤمنين رو از ما بگيره
دختر ابوالاسود همين كه اين حرفارو از باباش شنيد بلا فاصله اين شعر رو گفت:‌
ابالشهد المزعفر يابن هند                نبيع لك احسابا و دينا
معاذ الله كيف يكون هذا                   و مولانا اميرالمومنينا
يعني آي پسر هند جگر خوار مي خواهي با عسل زعفراني محبت علي ودين ما را از ما بگيري

پناه بر خدا چگونه چنين چيزي ممكنه در حالي كه مولاي ما اميرالمومنينه    منبع

- - - - - - - - -- - - -
پی نوشت:
از خدا بخواهیم توی این شبهای قدر دلهای ما رو از محبت غیر خودش  خالی کنه و این دلهای ما رو  مالامال از عشق امیرالمومنین و اهل بیت پیغمبر بکنه به طوری که دیگه به هیی جز خودشون فکر نکنیم
آمین
+ نوشته شده در  یازدهم شهریور ۱۳۸۹ساعت ۷:۱ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 
پنجم شهادت دردانه کربلا، جگرگوشه حضرت اباعبدالله الحسین، عزیز دل بی بی زینب کبری سلام الله علیها، پیام رسان سه ساله دشت کربلا، حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.

السلام علیک یا فاطمه الرقیه

 

 

شهادت بی بی دو عالم حضرت رقیه سلام الله علیها را تسلیت میگوییم

+ نوشته شده در  سوم بهمن ۱۳۸۸ساعت ۹:۴۱ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 
نمی دونم تا حالا شده توی مجالس اهل بیت یا توی روضه ها رفته باشین و یه لذت خاصی رو احساس کرده باشین یا نه ؟ حالا گوش کنین تا علتش رو براتون بگم
توی مفاتیح قبل از قسمت زیارات یه بخشی هستی  که چند تا اذن دخول از اذن دخول های حرم مطهر رو نوشته اولین اذن دخول  یه قسمتی داره خیلی جالب

در اونجا می گوییم  اللهم إنی ...اعلم ان رسولک و خلفائک علیهم السلام احیاء عندک یرزقون یرون مقامی و یسمعون کلامی و یردّون سلامی و انک حجبت عن سمعی کلامهم و فتحت باب فهمی بلذیذ مناجاتهم
یعنی خدایا من می دونم که پیغمبر و اهل بیتش نزد تو زنده هستن و از روزی های تو استفاده می کنند منو می بینن و صدای منو می شنون و جواب سلام منو می دهند  ولی خدایا تو گوش منو بستی و بین صدای اونها و گوش من یک حجاب و پرده ای هست که من صدای اونها رو نمی شنوم
ولی .....

(این تیکه خیلی مهمه )

.. ولی خدایا  تو باب فهم منو باز کردی و من لذت مناجات با اهل بیت رو می فهمم و از صحبت کردن و مناجات کردن با اونها لذت می برم

+ نوشته شده در  دوازدهم دی ۱۳۸۸ساعت ۱۰:۳۶ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 

اگه یادتون باشه توی یکی از پستهای اول محرم براتون گفتم که یه حدیثی داره که هرکس برای امام حسین گریه کنه با حضرت زهرا همدردی کرده و  اون حضرت را در گریه کردن برای امام حسین یاری کرده  با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم همدردی کرده و حق ما اهل بیت را  ادا کرده" همونطور که میدونید در هر شهری از شهرهای ایران یه آداب و رسوم خوبی برای عزاداری امام حسین علیه السلام دارن.  توی مدتی که من درتهران ساکن بودم یه رسم خیلی قشنگی رو در تهران دیدم که مناسب دیدم اینجا با عکسهاش براتون بگذارم. در آخرین شب از ماه صفر مردم تهران از ساعت ۱۲ شب به بعد میرن در مساجد تهران  و یه رسم خیلی قشنگی دارن که مشروحش اینه که برای عرض تسلیت به پیامبر اکرم و حضرت زهرا و شادباش گفتن به آن بزرگواران برای تموم شدن ماه محرم و صفر که ماه غم و حزن و اندوه برای اهل بیت علیهم السلام بوده و مصائب زیادی در این دوماه برای اهل بیت اتفاق افتاده درب هفت تا مسجد رو میزنن . جالبه بدونین درب تمام مساجد بسته هست و فقط مردم میان درب مساجد رو میزنن و حاجاتشون رو هم به حضرت زهرا علیها السلام میگن و اینطور که من از چندتاشون پرسیدم گفتن تا حالا برای برآورده شدن حوائج هم خیلی موثر بوده و هرکس سال قبل تجربه کرده و به حاجتش رسیده به دیگران هم توصیه میکنه که برن و این مراسم رو انجام بدن از دیگر کارهای جالبی که مردم در این شب انجام میدن یکی روشن کردن شمع که بعضی از اونها شمعهای تزیینی خیلی قشنگی رو روشن کرده بودن، پخش شکلات بین مردم که بعضی وقتها مقداری از شکلاتها رو هم لای شبکه های درب مساجد میگذارن، و دیگر اینکه شاخه گلهایی که با خودشون آوردن رو به درب مسجد می چسبونن . خوب اگه توی تهران هستید بد نیست ساعت ۱۲ به بعد تا نزدیکهای اذان صبح یه سری به مساجد شهر خصوصا توی منطقه ۱۲ بزنید .  برای دیدن عکسهای این مراسم روی ادامه مطلب کلیک کنید.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  بیست و هشتم اسفند ۱۳۸۵ساعت ۲:۴۶ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  هفدهم بهمن ۱۳۸۵ساعت ۱۲:۴۰ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 

ه مطلبی هست که  انشالا شاید توی پستهای بعدی کاملش کنم ولی من به این نتیجه رسیدم که بساط امام حسین و دستگاه نوکری امام حسین از اول تا اخرش همش به نام حضرت زهرا هست یعنی چه یه دونه کبریت شکسته از روی فرش مجلس امام حسین برداری، و چه فرش مجلس امام حسین رو جارو کنی، و چه گریه کنی ، چه کربلا بری ، چه توی کربلا شهید بشی برای یاری حسین و از اصحاب امام حسین باشی همه اش با حضرت زهرا طرف هستی

نمونه اش : گفتم براتون که امام صادق علیه السلام فرمود هر کی برای امام حسین گریه کنه مادر حضرت زهرا را یاری کرده و با مادرم فاطمه زهرا همدردی کرده

2 . امام صادق علیه السلام فرمودند : همانا حضرت زهرا علیها السلام حاضر میشوند نزد قبر امام حسین و برای زائرین امام حسین استغفار میکنند ( یا زهرا ..... خوش به حال اونایی که تازه کربلا بودن) .

3 . بگذارین اینجا نام خودم رو جزو روضه خونهای قمر بنی هاشم حضرت اباالففضل بنویسم کنار نهر علقمه وقتی که آقا حضرت ابالفضل از اسب روی زمین قرار گرفت بمیرم .... هر کی از اسب می افتاد روی زمین دست داشت دست خودش رو سپر قرار میداد با دست روی زمین می افتاد ولی من قربون اون آقایی برم که دست در بدن نداشت میگن با صورت روی زمین قرار گرفت اون هم با چه بدنی که نوشته اند "صار کالقنفذ" یعنی مثل جوجه تیغی پر از تیر شده بود بدن آقام ابالفضل دست هم که در بدن نداره تیر هم به چشمم اصابت کرده اون وقت میگن یه چنین موقعی آقا اباالفضل صدا زد برادر آقایی که یه عمر امام حسین را این طور صدا می زد "سیدی و مولای" تا حالا فکر کردید که ! چی شد که اینجا صدا زد برادرم حالا دیگه برادرت رو دریاب آخه میگن اینجا بود که آقا ابالفضل دیدن یه خانمی داره صدا میزنه آفرین پسرم عباسم خوب از حسینم حمایت کردی فکر کنم اقا ابالفضل هم برای همین امام حسین را به برادری صدا زدند و عرض کردند برادرم حالا دیگه برادرت رو دریاب. بله بی بی فاطمه زهرا اومدن از قمر بنی هاشم تشکر کردن که از حسینشون حمایت کرد .

یه شعر قشنگی دیدم که نوشته بود

: روزی اگر خدا دهد به یمن مرتضی دهد

بود به نام فاطمه سفره سرای کربلا

+ نوشته شده در  دوازدهم بهمن ۱۳۸۵ساعت ۱۱:۵۰ ق.ظ  توسط عاشق کربلا | 

1. معصومیت رو نگاه کن

2. یا علی اصغر حسین

3. یا علی اصغر حسین "3"

4 . محله ارامنه تهران چهاراه نظام آباد / سقاخانه

5. این هم یه عکس دیگه با تشکر از حسن آقا

+ نوشته شده در  یازدهم بهمن ۱۳۸۵ساعت ۹:۵۵ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 

امام صادق علیه السلام در یه حدیث خیلی مفصلی به زراره فرمودن : «و ما من باک یبکیه الا وقد وصل فاطمه و اسعدها علیه و وصل رسول الله و ادی حقنا» هیچ کس برای امام حسین علیه السلام گریه نمیکند مگر اینکه با حضرت زهرا علیها السلام همدردی کرده و دل آن حضرت را خنک کرده، و آن حضرت را در گریه کردن بر امام حسین یاری کرده و با پیغمبر هم همدردی کرده و حق ما اهل بیت را ادا کرده است. هیچ بنده ای در روز قیامت محشور نمی شود مگر اینکه چشمانش گریان است مگر گریه کنندگان بر جدم امام حسین که آنها با چشمانی خندان و روشن وارد محشر میشوند، همه ی خلایق در حال عرضه شدن بر حساب و کتاب و نامه اعمال و پل صراط هستند اما گریه کنندگان جدم امام حسین در زیر عرش الهی و در زیر سایه عرش در کنار اربابشان امام حسین علیه السلام نشسته اند و با آن حضرت گفتگو می کنند و هیچ از سختی حساب و کتاب نمی ترسند. هنگامی که به آنها گفته میشود وارد بهشت شوید آنها خودداری میکنند و در کنار اربابشان امام حسین می نشینند و همنشیین با اربابشان امام حسین را بر بهشت ترجیح میدهند . تا اینکه حورالعین ها فرستاده ای را به بهشت می فرستند و به آنها پیغام میدهند که خدا ما را برای شما خلق کرده و ما مشتاق شما هستیم ولی آنها سرشان را هم بلند نمی کنند که ببینند که چه کسی و از طرف چه کسانی برای آنها پیغام آورده است زیرا همه سروری و بزرگی و آقایی را در کنار اربابشان حسین علیه السلام می بینند و همانا دشمنان گریه کنندگان امام حسین علیه السلام را وارد محشر می کنند در حالی که موهای پیشانی آنها را گرفته اند و بر روی زمین می کشند وقتی چشمشان به این درجه و مقام گریه کنندگان بر امام حسین علیه السلام می افتد این آیه را می خوانند که«ما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم» یعنی چرا ما امروز شفاعت کننده و دوست مهربان و دلسوزی نداریم.

راستی که امام حسین رفیق خوب و دلسوزی برای ما توی این دنیا هست یه شعر خیلی قشنگی یادمه البته خیلی قدیمیه مال حدود هجده سال قبله ولی خیلی جالبه

آی عاقلا بیاین بیرون از خونه

ما را تماشا بکنین به ما میگن دیونه

از کوچیکیم تا به حالا یه دوست خوبی داشتم

به پای این دوست خوبم جوونیمو گذاشتم

اسم مقدسش دلو می لرزونه به قرآن

من چی بگم دیوونه هاش بهش میگن حسین جان

+ نوشته شده در  ششم بهمن ۱۳۸۵ساعت ۴:۵۷ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 

خيمه ماه محرم زده شد در دل ما

باز نام تو شده زينت هر محفل ما

جز غم عشق تو ما را نبود سودایی

عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما (حسان)

سلام ماه محرم هم با عطر و بوی حسینی خودش از راه رسید ، دوباره ماه محرم اومد و این دلها رو دیوونه حسین کرد، یعنی میدونی جزبه ی عشق امام حسین مثل آهن ربا این دل های زنگ زده و آلوده به گناه ما را به خودش میکشونه هرچه هم آلوده باشه مثل این دل سیاه و زنگ زده عاشق کربلا که مثل میخ زنگ زده باشه آخرش جذبه ی عشق امام حسین به طرف خودش میکشونه. به خدا قسم اگه بفهمیم مجلس امام حسین یعنی چه؟ دهه ی محرم یعنی چه؟ دیگه تا آخر عمرمون هر وقت می خوایم وارد مجلس امام سحین بشیم اول اذن دخول حرم امام حسین رو می خونیم بعد وارد مجلس امام حسین میشیم همون اذن دخولی که موقع ورود به حرم امام حسین یا امامای دیگه می خونیم .. اول میگیم ءادخل یا الله خدایا اجازه می دی وارد مجلس حسینیت بشم؟ ءادخل یا رسول الله ؟ یا رسول الله اجازه می دی وارد مجلس عزیز دلت حسین بشم ؟ ءادخل یا فاطمه الزهرا ؟ بی بی جون خانم فاطمه ی زهرا اجازه می دی وارد مجلس عزیز دلت حسین بشم؟ ء ادخل یا ملائکه الله الحافین حول هذا الحرم الشریف ؟ آی ملائکه ای که اطراف این حرم شریف هستید ؟ - اینجا حرم یعنی همون مجلس با عظمت امام حسین که وقتی واردش میشی اگه خوب چشم دلت رو باز کنی می بینی که انگاری یه گوشه از حرم امام حسینه - اجازه میدید منم وارد مجلس امام حسین بشم؟

می دونم که تا اینجا همه ی شما با من هم عقیده اید ... ولی خوب چه کنیم گناه چشمای دلمون رو کورکرده ، گوشهای دلمون رو کر کرده و نمی تونیم بشنویم و ببینیم که چه خبره تو مجلس امام حسین برای همین خیلی هامون وقتی می ریم کربلا خیلی راحت و ریلکس وارد حرم امام حسین میشیم ! و راحت تر از اون وارد .... قتلگاه ابی عبدالله ... همون جایی که ..... یا حسین .... یا حسین .....!

بزار برات خلاصه ی یه قضیه ای رو از قول مرحوم ملا آقای دربندی بگم می گه یکی از اشراف و بزرگان هند بلند شد رفت کربلا و در یکی از کاروانسراهای کربلا اتاق گرفت . یه شیش ماهی شد که این بنده ی خدا کربلا بود ولی اصلا یه مرتبه هم پاش رو توی حرم امام حسین نگذاشت، فقط روزها می رفت روی پشت بام کاروانسرا و یه سلام به امام حسین می داد یه سلام هم به حضرت اباالفضل و مدت زیادی هم گریه می کرد و میومد پایین و این زیارت این بنده ی خدا بود . کم کم خبرش تویه شهر ییچید اومدن بهش گفتن چرا نمی ری توی حرم امام حسین گفت اینش دیگه به خودم مربوط میشه یه سری داره که نمی تونم برم توی حرم امام حسین علیه السلام اصرار کردن گفت ببینین هر چه بخواین بهتون پول میدم اما از امن اینو نخواین که برم تویه حرم امام حسین گفتن نه این کار تو خیلی زشته و اگه مردم بفهمن که تو اینطوری اومدی کربلا دیگه کم کم همه میان کربلا و پاشون رو هم توی حرم نمی گذارن خلاصه مجبورش کردن که بلند شه بره حرم امام حسین علیه السلام . اما با چه حالی! غسل کرد بهترین لباسهاش رو پوشید و روانه حرم شد ولی اشک میریخت تا رسید به درب حرم امام حسین علیه السلام اونجا که رسید اونقدر اشک ریخت تا غش کرد وافتاد روی زمین وقتی به هوشش آوردن دیدن مثل جوجه ای که توی آب افتاده باشه به خودش می لرزه و رنگ صورتش زرد و انگاری نصف روح از بدنش بیرون اومده باشه با اینحال بردنش توی حرم وقتی رسید به درب حرم امام حسین فریادی زد گفت اهذا مصرع سید الشهداء؟ ایا اینجا همونجاییه که عزیز دل زهرا از اسب بر روی زمین قرار گرفت ؟ اهذا مقتل سید الشهداء ؟ اینجا همونجاییه که عزیز دل زهرا را کشتن؟ و افتاد روی زمین و از دنیا رفت. آره عزیز من اگه من تو هم وقتی می ریم کربلا اگه ملائکه دست روی قلبمون نگذارن و بفهمیم که کجا رفتیم و پا کجا گذاشتیم به خدا همون دم جان میدیم و اینم شاید خودش یه لطفی باشه از طرف خود ارباب

+ نوشته شده در  دوم بهمن ۱۳۸۵ساعت ۱۰:۱۸ ق.ظ  توسط عاشق کربلا | 

بچه بودم که مادرم حرز تو گردنم میکرد

وقتی محرم میومد پیرهن سیاه تنم میکرد

لباسه پادشاهیه پیرهن سیاهه روضه هات

میخوام بشم آقا فقط خاکه پای غلام سیات

سیاه پوشه حسینیه بهشت دنیایه  منه

بنازمش همه میگن حسین فقط ماله منه

ماه محرم هم رسید  و  موقع به تن کردن احرام عشق، لباس سیاه که تنت می کنی این سینه ات عزاخونه امام حسین میشه، خونه ی دلت رو وقف حضرت زهرا می کنی ، فقط حواست باشه که وقتی لباس سیاه پوشیدی اول حرفات رو با حضرت زهرا  علیها السلام بزن، بگو بی بی جان شنیدم فرزندت امام صادق علیه السلام فرموده: هیچ کس برای امام حسین علیه السلام گریه نمی کنه مگر اینکه دل مادرمون حضرت زهرا علیها السلام را به دست آورده وبا اون حضرت همدردی کرده و مادرمون رو توی گریه کردن برای امام حسین علیه السلام یاری کرده! بی بی جان به خدا خودت می دونی که من این لیاقت رو توی خودم نمی دونم که بخوام با شما همدردی کنم ولی بی بی جان خودت خوب می دونی که وقتی ماه محرم میشه توی این دل من زلزله میشه، انگاری دیگه این دل سیاه و آلوده از گناه هوایی میشه، بدجوری هم هوای کربلا به سرش می زنه، نکنه یه وقت منو به خاطر گناهانم از در خونه ی حسینت رد کنی، حاشا به کرمت خانم!

بی بی جان ! ( اینها را دارم برای تو عزادار حسین و سینه زن امام حسین میگم که امشب حواست رو جمع کنی و بدونی برای کی داری گریه میکنی، بدونی که این گدایی در خونه امام حسین را به هر کسی نمی دن! قدر خودت رو بدون مواظب باش کلاه سرت نره حواست رو خوب جمع کن ببین از امشب چه طور می تونی دل فاطمه زهرا علیها السلام رو به دست بیاری ! یه وقت چشمات رو باز می کنی می بینی دهه ی محرم تموم شد و مثل من سرت بی کلاه موند!

باز هم به قول مرحوم حاج احمد  دلجو که از نوکرای با اخلاص امام حسین توی تهران بود میگفت : بساط امام حسین حاجب و دربون نداره اما هرکسی رو هم راه نمی دن خوب حالا دیگه کم کم آماده بشین برای پوشیدن احرام عشق! بسم الله رو بگین از خدا بخواهین که خودش کمکتون کنه بتونین مرحمی به دل داغدیده فاطمه زهرا بگذارین

حالا برات یه چیزی بگم تا این دلت امشب حساب کار خودش رو بکنه! نمی دونم شما هم شنیدید که یه روز پیغمبر صلی الله علیه و آله اومدن توی خونه ی حضرت زهرا دیدن حضرت زهرا دارن گریه میکنن فرمود دخترم چرا گریه میکنی ؟ فرمود بابا این فرزندی که در رحم دارم با من صحبت میکنه فرمود خوب این که گریه نداره! صدا زدند بابا آخه چند روزیه که لحن خطابش با من عوض شده! میگه اناالغریب انا المظلوم انا العطشان انا الشهید یعنی مادر من غریبم من مظلومم من شهیدم من تشنه ام من شهیدم ! یه وقت پیغمبر فرمودند: دخترم فرزندم حسین راست میگه او را غریبانه با لب تشنه بین دو نهر آب شهیدش می کنن

یه وقت حضزت زهرا  شروع کرد به گریه کردن صدا زد بابا حسین من را کی شهید میکنن ؟ فرمود : فی زمان خال منی و منک و من ابیه و من اخیه یعنی  یه وقتی که نه من هستم نه تو هستی نه باباش امیر المومنین و نه برادرش امام حسن  اینجا بود که حضرت زهرا دومرتبه شروع کردن به گریه کردن بعد صدا زدند ( آی بچه هیئتیها گریه کنای امام حسین ) یعنی بابا یا رسول الله یعنی حسین من گریه کن نداره ؟

پیغمبر فرمودند : نه دخترم غصه نخور به زودی عده ای از خوبان امت من خواهند آمد مردانشون برای مردان اهل بیت من گریه می کنن و زنانشون هم برای زنان اهل بیت من و هر سال عزاداری برای حسین من را گروهی پس از گروه دیگر و نسلی پس از نسل دیگر ، سال به سال تجدید می کنند و بر پا میکنن  روز قیامت هم من دست مردانشون رو میگیرم و شفاعتشون می کنم و تو هم شفاعت زنهای آنها را می کنی

خوب حالا برو امشب ببین  دل حضرت زهرا علیها السلام رو چطوری به دست می آری بگو  اگه اون روز  عصه می خوردی که حسینت گریه کن نداره امروز ما هستیم یا زهرا ! یا زهرا یازهرا

+ نوشته شده در  بیست و هشتم دی ۱۳۸۵ساعت ۵:۱۹ ق.ظ  توسط عاشق کربلا | 

السلام علیک یا صاحب الزمان

1 d

آقا جون امام زمان ! فردا روز عید قربونه و حاجی ها همه گوسفندهاشون رو قربونی می کنن & من هم برای قربون این جون ناقابلم رو به درگاهت پیشکش می کنم

یابن الحسن آقا جونم قربون اون قدمهات برم فردا روز عیده و مردم همه به دیدن بزرگترهاشون می رن دست اونها رو می بوسن و از اونها عیدی می گیرن، خوب ما هم می خوایم بیایم به پابوست دستت رو ببوسیم قدمهای نازنینت رو ببوسیم و از دستت عیدی بگیریم راستی میگن "

شب گر رخ ارباب نبیند سخت است  *  نو کر رخ ارباب نبیند سخت است

ما نوکر ارباب تویی مهدی جان    *    نوکر رخ ارباب نبیند سخت است

خوشا به احوال اون حاجی که در این سفر حجش چشمش به جمال بی مثالت روشن شد، و لبخند رضایت را بر لبهای مبارکت دید، خوشا بر احوال علی بن مهزیار که بیست سفر به زیارت خانه خدا رفت به این امید که جمال بی مثال یوسف زهرا رو زیارت کنه که سال بیستم نمی خواست بره ولی توی خواب یه نفر بهش مژده داد که بیا امسال سال وصاله

کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود    *   حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست 

خوشا بر احوالت علی بن مهزیار که توی طواف خانه خدا مژده وصال محبوب رو بهت دادن ، امام زمان! چه خوب می شد که این لیاقت رو به من هم می دادی که بیام اونجا و توی صفا و منا و عرفات خانه خدا و کنار حرم نورانی و مطهر ائمه بقیع علیهم السلام قدم بزنم و اونجا بگم

نه هوای کعبه دارم نه صفا و مروه خواهم

که ندارد این مکانها به خدا صفای مهدی

عید سعید قربان بر همگی شما مبارک باد 

نمی دونم کدوم یک از شما هم به زیارت خانه خدا رفتین و هم نجف اشرف پا توی حرم امیر المومنین گذاشتین، اگه هر دو جا را رفته باشین خوب می دونین که وقتی آدم پا توی حرم امیر المومنین می گذاره همه غم و غصه ها و درد و مصیبتها و خستگی های دنیا رو فراموش میکنه، و گویا لحظاتی که اونجاست اصلا دنیا رو فراموش می کنه

و به قول فواد کرمانی که چه شیرین هم گفته :

بهشت را بهشته ام بهشت من من علی بود

امام زمان! تو هم فرزند همین امیرالمومنین هستی آقا قربون صفای تو که بوی صفای جدت امیر المومنین علیه السلام رو میده راستی که کعبه و منا و عرفات و صفا و مروه بدون تو صفایی نداره و وقتی برای من صفا داره که تو رو هم اونجا ببینم وبا عشق تو اونجا قدم بزنم

راستی بچه ها نظرتون درباره این شعر چیه که میگه :

جنت و نیران ندانم چیست اندر کیش من

قرب تو جنت بود بعد تو نیران است و بس

+ نوشته شده در  نهم دی ۱۳۸۵ساعت ۹:۳۶ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 
می دونین یه غصه هست که خیلی آدم رو می سوزونه و اونهم غربت امام باقر علیه السلامه. امشب شب شام غریبان پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، شکافنده علوم،   حضرت باقر العلوم  علیه السلام هست، ولی بمیرم برای غربتش که شب شام غریبانش هیچ کس توی مدینه نیست آخه همه ی حاجی ها که رفتن به مکه و حتی خیلی از شیعه های مدینه، نه شمعی، نه چراغی، نه زائری، نه گنبد و بارگاهی، بمیرم برای غربتت آقا جون

بقیع

شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است

زا ئری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع

+ نوشته شده در  هشتم دی ۱۳۸۵ساعت ۳:۲۷ ق.ظ  توسط عاشق کربلا | 

السلام علیک یا محمد بن علی الجواد

شهادت نهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت را به شما تسلیت عرض می نماییم .

یا امام جواد

این هم یه عکس قدیمی از حرم حضرت جواد الائمه و آقا موسی بن جعفر علیهما السلام .

زاده زهرا میان حجره افغان می کند

درد دل با کردگار حی سبحان می کند

گاه می پیچد ز درد و گاه می نالد ز غم

گاهی اظهار عطش با قلب سوزان می کند

بسکه جانسوز است آه و ناله ی آن شاه دین

شعله بر جان می زند دل را پریشان می کند

تا سه روز آن پیکر قرآن ناطق را عدو

همچو گنجی پر بها در خانه پنهان می کند

 خدا را به حق آقا جواد الائمه علیه السلام و به سوز جگر آن امام مظلوم قسم می دهیم فرج آقایمان امام زمان را نزدیک بفرماید .

انشالا همتون را به زودی زود تو صحن و سرای با صفای آقا امام جواد و حضرت موسی بن جعفر در کاظمین ببینم . به امید اون روز یا علی .

+ نوشته شده در  بیست و نهم آذر ۱۳۸۵ساعت ۱۰:۲۲ ق.ظ  توسط عاشق کربلا | 
يه استادی داشتم خدا رحمتش کنه  اين قضيه را از قول او ميگم
تو بازار برده فروشا ديدن يه غلامی رو  آوردن بفروشنش اين غلام زير لب زمزمه ای داشت رفتن جلو ديدن اين غلام داره می گه آقای من! ارباب من! درسته من غلام خوبی برای تو نبودم،  اما تو خوب مولايی برای من بودی اقای من اگه تو مرا بفروشی هزاران غلام بهتر از من گيرت مياد اما ارباب من اگه تو من رو بفروشی ديکه کجا اربابی به خوبی تو  پيدا کنم ؟‌
گر چه سيه رو شدم غلام تو هستم
خواجه مگر غلام سياه ندارد.
+ نوشته شده در  بیستم آذر ۱۳۸۵ساعت ۷:۱۰ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 
آقا عجب خدای خوبی داریم نمی دونم تا حالا چقدر بهش فکر کردین و هر کدوم از شما تا چه حد لطف او را توی زندگیتون حس کردین. نمی خواد خودتون رو ازش دور بدونین اون از رگ گردن به همه ی ما نزدیکتره فقط امشب می خوام یه حدیث از فرمایشات خود خداوند متعال را براتون بگم که بدونین چقدر دوستتون  داره . خلاصه ی حدیث را باشرح مختصرش براتون می گم متن عربیش با آدرسش باشه برای بعد : مضمون حدیث اینه که اگه یه عربی شترش را توی یه بیابون گم کنه چقدر ناراحت می شه چون توی اون بیابون ممکنه که شتر به هر طرفی دلش خواسته رفته باشه و صاحبش از یه طرف دیگه دنبالش بگرده و تازه از شترش دور تر هم می شه ! حالا تصور کنین شترش رو توی او بیابون پیدا کنه (این رو هم داشته باشین که شتر همه ی دارو ندار یه عربه  هم اینکه انیس و مونسش توی مسافرتهاس ، هم اینکه به وسیله ی او رزق و روزیش رو در میاره و هم اینکه از شیرش استفاده مکنه و  ..... ) حالا تصور کنین بهش بگن شترت پیدا شده چقدر خوشحال میشه ( به زبون امروزی به یه نفر بگن ماشین چند میلیونیت که دزدیدن پیدا شده بعضی وقتها ادم از خوشحالی دق میکنه )  خدا می فرماد اگه یکی از بنده های من  (  اگه جوون باشه که دیگه چه بهتر) توبه کنه و بیاد در خونه ی من رو بزنه و بگه خدا من از اون عربه که شترش رو پیدا کرده بیشتر خوشحال می شم !

انصافن خدای خوبی داریم ها ! نه ؟ ! و امروز امام زمان عجل الله فرجه هم که آیینه تمام نمای همین خدا هست همینطور دوستتون داره  بیایین باهاش طرح رفاقت بریزیم و ببینیم اگه یه قدم بریم جلو اون نه ده قدم و صد قدم بلکه هزارها قدم به طرفمون می یاد جلو  

راستی می دونم شما اینجا حرفای خوبی دارین و بهتر از من هم بلدین پس کمکم کنینن و توی نظرات مطلب را ادامه بدین  یا علی

+ نوشته شده در  هجدهم آذر ۱۳۸۵ساعت ۷:۱۱ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 

یه حدیثی از امام صادق علیه السلام تو بحار الانوار علامه مجلسی دیدم که امام صادق علیه السلام به فضیل فرمودن : ای فضیل آیا دور هم می نشینید و فضائل ما را برای هم بگویید ؟ گفتم بله . فرمود : والله تلک المجالس انی احبها به خدا قسم من فقط اینگونه مجالس را دوست می دارم.

من با اجازه ی همه ی شما خوانندگان عزیز وبلاگ عاشق کربلا از این حدیث این برداشت را کردم که اگه ما می خواهیم که وبلاگهامون مورد علاقه ی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بگیره باید سعی کنیم از مطالب بیهوده بپرهیزیم و سعی کنیم بیشتر از احادیث اهل بیت و فضائل اونها استفاده کنیم تا انشاء الله مورد نظر آقا امام زمان علیه السلام قرار بگیره نظر شما چیه؟ نظر بدین فقط نخونین برین! چون بنا نیست اینجا فقط من حرف بزنم شماها هم یه چیزی بگین دیگه!  از همه عزیزانی هم که به ما لطف دارن بسیار بسیار ممنون و متشکرم مخصوصا یار ما و آقا سید و آقا سید محمد و دیگر عزیزانی که با نظرات سازنده و ارزنده ی آنان و قدوم نورانی همه ی شما عزیزان پشت ما به نوشتن مطالب این وبلاگ روز به روز گرم تر می شه

+ نوشته شده در  ششم آذر ۱۳۸۵ساعت ۱۱:۴۲ ب.ظ  توسط عاشق کربلا | 
اعمش میگه: کنیز سیاه نابینایی را تو مدینه  دیدم که به مردم آب می داد و می گفت : بیایید آب بخورید به عشق علی بن ابی طالب علیه السلام. چند وقت بعد اون رو توی مکه دیدم در حالیکه چشمهاش بینا شده بود و باز به مردم آب می داد ولی این بار می گفت : بیایید آب بخورید به عشق اون کسی که خدا چشمهای من رو به برکت او برگردوند . رفتم جلو بهش گفتم : مگه تو همون نیستی که تو مدینه آب به مردم می دادی و کور بودی؟ گفت: چرا . گفتم: پس چی شد بینا شدی؟! گفت: همینطور که مشغول آب دادن به مردم بودم یه مردی اومد و به من گفت: تو خودت رو کنیز علی بن ابی طالب می دونی ؟ گفتم: بله . دستهاش رو به دعا بلند کرد و گفت: خدایا اگه راست میگه چشمهاش رو بهش برگردون . یه وقت دیدم چشمهام بینا  شد . بهش گفت: آقا تو کی هستی ؟ گفت: من خضر هستم و افتخار میکنم که یکی از شیعه های علی بن ابیطالب علیه السلام هستم!

بحار الانوار علامه ی مجلسی جلد ۴۲ صفحه ی ۹

+ نوشته شده در  سوم آذر ۱۳۸۵ساعت ۳:۴۳ ب.ظ  توسط عاشق کربلا |