امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین
امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین

شعری در وصف حضرت رقیه(ع)

   قافله رفته بود و من بیهوش

 روی شن زارهای تفتیده

 ماه با هر ستاره ای می گفت:

 بی صدا باش!تازه خوابیده

*******************

قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدینه پیچیده
خواب دیدم پدر ز باغ فدک
سیب سرخی برای من چیده

**********************

 قافله رفته بود ومن بی جان

 پشت یک بوته خار خشکیده

 بر وجودم سیاهی صحرا

 بذر ترس و هراس پاشیده

*********************

قافله رفته بود و من تنها
مضطرب،ناتوان ز فریادی
ماه گفت:ای رقیه چیزی نیست
خواب بودی ز ناقه افتادی

********************
قافله رفته بودودلتنگی

 قلب من را دوباره رنجانده

 باد در گوش ماه دیدم گفت:

 طفلکی باز هم که جامانده!

*********************

قافله رفته بودو تاول ها
مانعی در دویدنم بودند
خستگی،تشنگی،تب بالا
سد راه رسیدنم بودند

**********************
قافله رفته بودو می دیدم

 می رسد یک غریبه ازآن دور

 دیدمش-سایه ای هلالی شکل-

 چهره اش محو هاله ای از نور

***********************

ازنفس های تندو بی وقفه
وحشت و اضطراب حاکی بود
دیدم او را زنی که تنها بود
چادرش مثل عمه خاکی بود

************************
بغض راه گلوی من را بست

 گفتمش من یتیم و تنهایم

 بغض زن زودتر شکست وگفت:

 دخترم،مادر تو زهرایم

 

 

 

ghaemealemohammad.mihanblog.com/

عمه بابایم کجاست...

یا حضرت رقیه(س)دل پریشانم که از بابم نمی آید صدا
عمه بابایم کجاست
عمه بابایم کجاست
دل پریشانم که از بابم نمی آید صدا
دل پریشانم که از بابم نمی آید صدا
عمه بابایم کجاست
عمه بابایم کجاست
من نمی خواهم جدا گردم ز دشت کربلا
من نمی خواهم جدا گردم ز دشت کربلا
عمه بابایم کجاست
عمه بابایم کجاست
عمه میسوزد دلم بابم چرا نامد ز جنگ
عمه میسوزد دلم بابم چرا نامد ز جنگ

ادامه مطلب ...

حضرت رقیه




پس از عاشورا، زنان خاندان نبوت شهادت پدران را از فرزندان خردسال پنهان می داشتند و می گفتند پدرانتان به سفر رفته اند؛ تا این که یزید آنان را به سرای خویش درآورد. 
امام حسین علیه السلام دختری سه ساله به نام رقیه داشت. شبی از خواب برخواست و با حالتی پریشان گفت: پدرم کجاست که من اکنون او را در خواب دیدم. چون زنان این سخن را شنیدند گریستند و صدای شیون برخاست و یزید بیدار شد و پرسید چه خبر است؟ مأموران بررسی کردند و ماجرا را برای یزید گفتند. 
یزید گفت: سر پدرش را نزد او ببرید. آن سر مقدس را در زیر پوشش قرار داده و در برابرش نهادند. 
کودک پرسید: این چیست؟ گفتند: سر پدرت حسین است. آن را برداشت و در دامن نهاد و می گفت: «چه کسی تو را به خون خضاب کرده است ای پدر؟ چه کسی رگ گلوی تو را بریده است ای پدر؟ چه کسی مرا به این کوچکی یتیم کرده است پدر؟ پس از تو به چه کسی امیدوار باشیم ای پدر؟ این دختر یتیم را چه کسی بزرگ کند؟ ای کاش من فدایت شده بودم، ای کاش من نابینا شده بودم! ای کاش من در خاک آرمیده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمی دیدم.» 
آن گاه گریه شدیدی کرد و از هوش رفت. هر چه تلاش کردند به هوش نیامد و او در همان خرابه های شام به نزد پدرش شتافت.



http://shahidman.persianblog.ir/

اذن دخول و زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها

 


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بِاِذْنِ اللهِ وَاِذْنِ رَسُولِهِ وَاِذْنِ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنـْبِیـائِهِ الْمُرسَلینَ، وَالاَْئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ، وَبِاِذْنِ السَیِّدَةِ رُقَیَّةَ بِنْتِ الحُسَیْنِ الشَّهیدِ عَلَیْهِ السَّلامُ، اَدْخُلُ هذِهِ الرَّوْضَةَ الْمُبـارَکَةَ، وَاَدْعُوا اللهَ بِفُنُونِ الدَّعَواتِ، وَاَعْتَرِفُ للهِِ بِالْعُبُودِیَّةِ، وَلِلنَّبِیِّ وَالاَْئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ عَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ بِالطّـاعَةِ، رَبِّ اَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْق، وَاَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْق، وَاجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطـاناً نَصیراً.

ادامه مطلب ...

حضرت رقیه



علااکثر محدّثان دو دختر به نامهاى سکینه و فاطمه براى امام حسین ذکر کرده اند؛ اما علّامه ابن شهر آشوب ، و محمّدبن جریر طبرى شیعى ، سه دختر به نامهاى سکینه ، فاطمه و زینب را براى آن حضرت برشمرده اند.

در میان محدّثان قدیم ، تنها على بن عیسى اربلى ـ صاحب کتاب کشف الغمّه (که این کتاب را در سال 687 هـ.ق تألیف کرده است ) ـ به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین شش پسر و چهار دختر داشت ؛ ولى او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهاى زینب ، سکینه و فاطمه را نام مى برد و از چهارمى ذکرى به میان نمى آورد. احتمال دارد که چهارمین دختر، همین رقیّه بوده باشد.
مه حائرى در کتاب معالى السبطین مى نویسد: بعضى مانند محمّدبن طلحة شافعى ودیگران از علماى اهل تسنّن و شیعه مى نویسند: امام حسین داراى ده فرزند، شش پسر و چهار دختر بوده است . سپس مى نویسد: دختران او عبارتند از: سکینه ، فاطمه صغرى ، فاطمه کبرى ، و رقیّه (علیهن السلام .)
آنگاه در ادامه مى افزاید: رقیّه (علیها السلام) پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات کرد. مادرش (شاه زنان) دختر یزدجرد بود(یعنى حضرت رقیّه خواهر تنى امام سجّاد بود).

پاسخ به یک سؤ ال
مى پرسند: آیا نبودن نام حضرت رقیّه در میان فرزندان امام حسین (علیه السلام) در کتابها و متون قدیم - مانند: ارشاد مفید، اعلام الورى ، کشف الغمّه و دلائل الامامه طبرى - بر نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) دلالت ندارد؟
پاسخ : با توجّه به مطالب زیر، پاسخ این سؤ ال روشن مى شود:
1. در آن عصر، به دلیل اندک بودن امکانات نگارش از یک سو، تعدّد فرزندان امامان از سوى دیگر، و سانسور و اختناق حکومت بنى اُمیّه که سیره نویسان را در کنترل خود داشتند و بالا خره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئیات تاریخ زندگى امامان موجب شده که بسیارى از ماجراهاى زندگى آنان در پشت پرده خفا باقى بماند، بنابراین ذکرنکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد.
2. گاهى بر اثر همنام بودن ، وجود نام رقیّه در یک خاندان موجب اشتباه در تاریخ شده و همین مطلب ، امر را بر تاریخ نویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودى که داشتند، مشکل مى نموده است .
3. گاهى بعضى از دختران دو نام داشتند، مثلاً طبق قرائنى که خاطرنشان مى شود به احتمال قوى همین حضرت رقیّه را فاطمه صغیره مى خواندند، و شاید همین موضوع ، باعث غفلت از نام اصلى او شده باشد.
4. چنانکه قبلاً ذکر شد و بعد از این نیز بیان مى شود، بعضى از علماى بزرگ از قدما، از حضرت رقیّه به عنوان دختر امام حسین یاد کرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه شام شرح داده اند. پس باید نتیجه گرفت که باید کتابها و دلایلى در دسترس آنها بوده باشد که بر اساس آن ، از حضرت رقیّه سخن به میان آورده اند؛ کتابهایى که در دسترس دیگران نبوده است ، و در دسترس ما نیز نیست .
بنابراین ذکر نشدن نام حضرت رقیّه در کتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) نخواهد بود، چنانکه عدم ثبت بسیارى از جزئیات ماجراى عاشورا و حوادث کربلا و پس از کربلا در مورد اسیران ، در کتابهاى مربوطه ، دلیل آن نمى شود که بیش از آنچه درباره کربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است .

پدر حضرت رقیّه
پدر بزرگوار حضرت رقیّه (علیها السلام) امام عظیم ، حسین بن على معروفتر از آن است که نیاز به توصیف و معرّفى داشته باشد.

مادر حضرت رقیه علیه السلام
مادر حضرت رقیه علیه السلام ، مطابق بعضى از نقلها (ام اسحاق) نام داشت که قبلاً همسر امام حسن (علیه السلام) بود، و آن حضرت در وصیت خود به برادرش امام حسین (علیه السلام) سفارش کرد که با ام اسحاق ازدواج کند و فضایل بسیارى را براى آن بانو بر شمرد.
و به نقلى ، مادر رقیه (علیها السلام) (ام جعفر قضاعیه) بوده است ولى دلیل مستندى در این باره ، در دسترس نیست .
شیخ مفید در کتاب ارشاد ام اسحاق بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسین معرفى مى کند.

سن حضرت رقیه (علیه السلام)
سن مبارک حضرت رقیه (علیها السلام) هنگام شهادت ، طبق پاره اى از روایتها سه سال ، و مطابق پاره اى دیگر چهار سال بود. برخى نیز پنج سال و هفت سال نقل کرده اند.
در کتاب وقایع الشهور و الایام آمده است که ، دختر کوچک امام حسین (علیه السلام) در روز پنجم ماه صفر سال 61 هـ.ق وفات کرد، چنانکه همین مطلب در کتاب ریاض القدس نیز نقل شده است .

فصل دوم : رقیه (علیها السلام) در عاشورا
در بعضى روایات آمده است : حضرت سکینه (علیها السلام) در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (که به احتمال قوى همان رقیه (علیها السلام) باشد گفت : بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود .
امام حسین ( علیه السلام ) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه (علیها السلام) صدا زد: بابا! مانعت نمى شوم . صبر کن تا ترا ببینم امام حسین (علیه السلام) او را در آغوش گرفت و لبهاى خشکیده اش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که :
العطش العطش ، فان الظما قدا احرقنى بابا بسیار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است . امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم آنگاه امام حسین (علیه السلام) برخاست تا به سوى میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت : یا ابه این تمضى عنا؟
بابا جان کجا مى روى ؟ چرا از ما بریده اى ؟ امام (علیه السلام) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.




http://www.bent-olhosein.blogfa.com/post-1.aspx