امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین
امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین

امامزاده احمد بن موسی معروف به شاه چراغ

محل امامزاده

آرامگاه حضرت سید میر احمد برادر حضرت امام رضا (علیه‏السلام) امام هشتم شیعیان، در شیراز، در کنار فلکه‏ای واقع در خیابان احمدی و در محله‏ای که به محله‏ی سردزک معروف، واقع شده است. (1) محله‏ی سردزک در دوره‏ی قاجاریه به گفته‏ی مؤلف فارسنامه، از محلات مهم شهر شیراز بوده... و از زمانی که حصار شهر را کوچک کردند، محله‏ی دشتک و محله‏ی سردزک را ادغام و به همان نام سردزک خواندند. این محله اکنون به محله‏ی بازار مرغ و محله‏ی سر باغ و محله سنگ سیاه و حصار جنوبی شهر و محله‏ی لب آب پیوسته است، مؤلف تأکید دارد که محل امامزاده احمد بن موسی (علیه‏السلام) در محله‏ی بازار مرغ شیراز قرار دارد. (2) معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی گوید محله‏ای که هم اکنون احمد بن موسی در آن مدفون است، در اواخر قرن هشتم هجری به محله‏ی باغ قتلغ مشهور بوده است. (3) اقوالی هم وجود دارد که مدفن آن جناب را در اسفراین خراسان دانسته‏اند. (4)

نسب و شرح حال احمد بن موسی


امامزاده احمد بن موسی را همه‏ی مؤلفان کتب انساب فرزند امام موسی کاظم (علیه‏السلام) دانسته‏اند. شیخ مفید در احوال او می‏نویسد: «احمد بن موسی مردی کریم و بزرگوار و پارسا بود، و حضرت موسی بن جعفر (علیه‏السلام) او را دوست می‏داشت و بر دیگر فرزندان خود مقدم می‏شمرد، و مزرعه‏ی خود را که به یسیره معروف بود، به او بخشیده بود. حسن بن محمد بن یحیی از قول جدش برای من حدیث کرد، که ؛ شنیدم از اسماعیل فرزند حضرت موسی بن جعفر (علیه‏السلام) که می‏گفت: پدرم با فرزندان خود از مدینه به سوی یکی از املاک خود بیرون رفت و اسماعیل نام آن ملک را برد ولی یحیی گفت: جد من حسن بن محمد که راوی حدیث است، نام آن را فراموش کرد، اسماعیل گوید: ما در آنجا اطراق کردیم و با احمد بن موسی بیست تن از خدم و حشم پدرم بودند و هرگاه احمد برمی‏خاست آنان با او برمی‏خاستند و هرگاه احمد می‏نشست آنان نیز با او می‏نشستند، وز آن گذشته پدرم نیز پیوسته نظرش به او بود، و از وی غفلت نمی‏کرد، و ما از آنجا بازنگشتیم تا هنگامی که احمد از میان ما کوچ کرد و برفت، آنگاه ما نیز از آنجا برفتیم. (5)
نوشته‏اند: چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم (علیه‏السلام) امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد، مردم به در خانه‏ی ام‏احمد، مادر حضرت شاه چراغ «احمد بن موسی» گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر (علیه‏السلام) امام بحق و خلیفه‏ی آن حضرت فرزندش احمد است. به همیت جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه‏ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی (علیه‏السلام) می‏باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه‏ی بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) او بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم، پس از آن شمه‏ای از فضایل و جلالت قدر برادرش علی (علیه‏السلام) را بیان فرمود، تا آنجا که همه‏ی حاضران فرموده‏ی آن بزرگوار را مطیع و منقاد گردیدند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت،سپس گروه حاضران در خدمت احمد به در دولتسرای حضرت امام علی بن موسی (علیه‏السلام) آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن جعفر (علیه‏السلام) بیعت نمودند. (6) و حضرت امام رضا (علیه‏السلام) درباره‏ی برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد. (7).


http://www.rasekhoon.net
ادامه مطلب ...

اذن دخول حضرت شاهچراغ

  

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

یا سَیِّدی یَا بنَ رَسُولِ اللهِ اَنَا العارِِفُ بِحَقِّکَ اَتَیتُکَ مُستَجیراً بِذِمَّتِکَ قاصِداً اِلی حَرَمِکَ مُتَوَسِّلاً اِلَی اللهِ تَعالی بِکَ، ءَاَدخُلُ یا اللهُ، ءَاَدخُلُ یا رَسُولَ اللهِ، ءَاَدخُلُ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ، ءَاَدخُلُ یا فاطِمَةَ الزَّهرآءَ سَیِّدَةَ نِساءِ العالَمینَ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا حَسَنَ بنَ عَلِیّ ٍ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا حُسَینَ بنَ عَلِیّ ٍ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلِیّ ٍ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا مُوسَی بنَ جَعفَرٍ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا عَلِیَّ بنَ مُوسَی الرِّضا، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلِیّ ٍ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا حَسَنَ بنَ عَلِیّ ٍ، ءَاَدخُلُ یا مَولایَ یا حُجَّةَ اللهِ صاحِبَ الاَمرِ وَ العَصرِ وَ الزَّمانِ، ءَاَدخُلُ یا اَیُّهَا السَّیّدُ الشَّهیدُ یا سَیِّدُ اَمیرُ اَحمَدُ بنُ مُوسَی الکاظِمِ، ءَاَدخُلُ یا مَلائِکَةَ اللهِ الُموَکَّلینَ بهِذَا الحَرَمِ الشَّریفِ المُبارَکِ صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیکُم اَجمَعینَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ




http://www.shahecheragh.ir

شاهچراغ

 

 

 

 

 




سامرا



http://gallery.aftab.cc/

سرداب سامرا

از بررسی کاربردهای گوناگون واژة سرداب در لغت و عرف عامه مردم به خوبی معلوم می‌شود که این کلمه در کتاب‌های لغت و اصطلاح رایج در زبان اغلب مردم در طول تاریخ به یک معنی به کار می‌رود. توضیح آنکه سرداب و سردابه به خانه‌ای گفته می‌شود که آن را در زمان‌های سابق ـ به ویژه در مناطق گرمسیر ـ در آن موقع که هنوز وسایلی چون کولر، پنکه، یخچال و... ساخته نشده بود، در زمین می‌ساختند تا در ایام بسیار گرم تابستان از طریق سکونت در آنجا از گزند گرما در امان باشند و به وسیله قرار دادن اغذیه و اشربة فاسد شدنی در این مکان، از فاسد شدن آنها جلوگیری نمایند. مرحوم دهخدا دراین‌باره می‌نویسد:

سرداب خانه‌ای را گویند که در زمین سازند، خانه‌ای که در زیرزمین سازند تا در گرما به آن پناه برند و آب در آنجا نگاه دارند تا سرد بماند...1

ادامه مطلب ...



aftab.ir

حرم کاظمین(ع)

«عتبات عالیات »، پیوسته شوق برانگیز بوده است و گوهری که در «کاظمین »مدفون است، همواره دلهای مشتاق را ربوده است.

آنچه در این شهر، کهربای جان زائر است، مرقد دو حجت الهی، دو امام بزرگوار،امام موسی بن جعفر و امام جواد(علیهما السلام ) است، نه آثار باستانی این شهر،نه سابقه دیرین این دیار که به پیش از میلاد مسیح می رسد و نه به خاطر آنکه روزی به نام «مقابر قریش » شهرت داشته است و نه به خاطر آنکه این گورستان قریش راپس از بنای بغداد در سال 164 هجری به دست منصور دوانیقی در غرب این پایتخت عباسی بنا کردند و نام قدیمش «شونیزیه » بوده است.

هر چند امروز هم هر کس در گوشه و کنار این دیار بچرخد، به بقایای بناهای باستانی برمی خورد که از روزگاران کهن مانده است و شکوهی تامل برانگیز دارد;لیکن پرجاذبه ترین اثر ماندگار این سرزمین، مرقد منور فرزندان فاطمه، دو امام معصوم از نسل رسول خدا(ص) است که چون نگینی مکرر، زینت بخش این شهر است.

آرمیده این حرم

از آن پس که امام کاظم(ع) در 25 رجب 183 هجری در 55 سالگی درتربت پاکش آرمید، سپس امام جواد(ع) در آخر ذی قعده 220 هجری در این شهر به خاک سپرده شد، این شهر به تدریج به «کاظمین » شهرت یافت. این دو نور، هر دوجلوه ای از یک حقیقت ناب بودند. بدین سبب این حرم شریف را حرم کاظمین و حرم جوادین هم گفته اند، چرا که امام کاظم، همان امام جواد است و هر دو، هم کاظمندو هم جواد. هر دو «باب الحوائج » و برآورنده نیازهای سائلان و متوسلانند.

زیارت مرقد امام کاظم(ع) در روایات، همپای زیارت پیامبر و امیر مومنان وسیدالشهدا(ع) به حساب آمده است. در دورانهایی هم همچون کربلا، مورد سختگیری سلطه های جور بوده و زیارت قبر این دو امام، آسان و بی خطر نبوده است.

از امام رضا(ع) می پرسند: پاداش کسی که قبر پدرت را زیارت کند، چیست؟ پاسخ می دهد: بهشت! پس آن را زیارت کن. در روزگاری که دیواری بر مقابر قریش احاطه داشته و قبر امام به آسانی در دسترس نبوده است و مخالفان اهل بیت نیز در این شهر سیطره داشته اند، امامان به لحاظ تقید دستور می دادند که شیعیان از پشت دیوار، زیارت کنند.

حسین بن یسار واسطی که فضیلت زیارت امام کاظم(ع) را از حضرت رضا(ع) می شنود که همتای زیارت حضرت رسول است، می پرسد: «اگر بیم داشته باشم و نتوانم وارد آنجاشوم؟ ...» حضرت می فرماید: «از پشت دیوار سلام بده.» به مرور زمان، بر مزاراین دو امام، قبه و بارگاهی بنا شد. در سال 336 هجری به دستور معزالدوله، حرم کاظمین تجدید بنا گردید، با ساختمانی نو و ضریح و دو گنبد که بر روی قبرساختند و دیواری پیرامون آن کشیدند.

سابقه تاریخی کاظمین، نشان از خراب شدن های مکرر دارد، چه با سیلهای متعدد وطغیان آب، چه با هجوم فتنه گران به این شهر و قتل عام و غارت و تخریب. اما هربار، باز هم مرمت و آبادان شده و محل سکونت مردم گشته است.

در قرن پنجم، در اواخر حکومت آل بویه، حرم شکوه و موقعیت و آراستگی بیشتری یافت و مرقد کاظمین، جاذبه های معنوی فراوانی برای زیارت و سکونت در اطراف این حرم نورانی پیدا کرد.

وضع کنونی

اینک حرم کاظمین، با دو گنبد طلایی و چهار گلدسته زرین، ضریحی زیباو مقدس را در بر گرفته است که درون آن، دو قبر مقدس از دو امام معصوم است،همچون صندوقی که دو گوهر نفیس را در خود نهان دارد.

آمیختگی هنر و دین و تلاقی ذوق هنری و احساس معنوی و عشق به اهل بیت را که درهنر مسلمانان تجلی یافته است، در مجموعه حرم کاظمین می توان دید.

روزی که به دستور هارون الرشید، امام کاظم(ع) به دست سندی بن شاهک با خرمای زهرآلود در زندان مسموم و شهید شد و آنگاه پیکرش را روی «جسر بغداد» نهادند،سپس شکوهمندانه تشییع شد و در غرب بغداد، در مقابل قریش به خاک سپرده شد، آری.. . آن روز تصور نمی رفت که این مدفن پاک، روزی مزار عاشقان صاحبدل گردد.

جاذبه قداست

کاظمین از دیرباز مورد توجه خاص پیروان حق بوده است و شخصیتها وعالمانی فرزانه در آن زیسته و در گذشته و به خاک سپرده شده اند. فقها و علمای بزرگی هم در آنجا تلاش عملی داشته و حوزه علمیه برپا داشته اند و در مبارزات عظیم بر ضد دشمنان اسلام و مهاجمان به وطن اسلامی، قامت مردانگی افراشته اند.

از مدفونین در آستانه مقدسه کاظمین، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1 «ابن قولویه قمی » (متوفای 368 ه) که پیش پای امام کاظم(ع) مدفون است.

2 «شیخ مفید» (متوفای 413 ه) که استاد سید رضی و سید مرتضی و ازبرجسته ترین شخصیتهای شیعه بود.

3 «خواجه نصیر طوسی » (متوفای 672 ه) که در سردابی در حرم موسی بن جعفر(ع) به خاک سپرده شد. و این بنا به وصیت خودش بود که در حرم کاظمین دفن شود.

4 «فرهاد میرزا» (متوفای 1305 ه) مولف قمقام زخار در تاریخ شهادت امام حسین(ع).

و ... بسیاری دیگر از چهره های با ایمان و نیکان و صالحان.

امید است که توفیق زیارت این مرقد و مزار نورانی با گشوده شدن راه عتبات عالیه به روی شیفتگان اهل بیت، نصیب همه علاقه مندان گردد. آمین.

 






http://www.hawzah.net




3noqte.com

نمای کلی

 
 
مکه مکرمه
 
 
 
 
 
 
 
 
 
عتبات عالیات
 
 
 
سوریه
 
 
مشهد مقدس
 
 
 





siahatnoor.com

مکه

مکه مقدس‌ترین شهر اسلامی است. کعبه و مسجد الحرام در این شهر قرار دارد و زادگاه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام و بسیاری از بزرگان صدر اسلام و نیز محل بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بوده است.


این شهر معروف و قدیمی در حجاز در کشور عربستان سعودی و نزدیک دریای سرخ (بحر احمر) قرار دارد و به وسیله بندر جده به دریا مرتبط است. مکه، با بیش از 400هزار جمعیت، بزرگترین شهر عربستان سعودی به شمار می‌آید.


این شهر علاوه بر مکه دارای نام‌هایی همچون « بکّه»، «امّ القری» و «بلدالحرام» نیز بوده است که در قرآن مجید به تمامی این اسامی اشاره شده است.


شهر مکه از روز آغاز آفرینش محترم بوده است. خداوند این شهر را به دعا و درخواست حضرت ابراهیم علیه السلام «بلد امن» (سرزمین امن) قرار داد و هر گونه قتل و کشتار و شکار را در آن حرام و ممنوع فرمود.


این سنت الهی در دوران‌های مختلف محفوظ ماند، حتی در عصر جاهلیت که قتل و کشتار رواج فراوان داشت، حرمت این شهر حفظ می‌شد، و حتی اگر کسی قاتل پدر خویش را نیز در حرم مکه می‌دید با او گلاویز نمی شد. با این حال، حرمت این شهر در دوران خلافت یزید بن معاویه و یک بار نیز در قتل عام حجاج در دهه 60 شمسی شکسته شد

 

 

http://daneshnameh.roshd.ir.

 

شیطان

ابلیس نماد تکبر

ابلیس در قرآن نماد تکبر و استکبار و عصیان و نیز دشمن آشکار انسان است که می کوشد به هر شکل و روشی انسان را به بند کشیده و گمراه و بدبخت سازد. (اسراء آیات 61 و 62 و ص آیه 82) قرآن ریشه این دشمنی را خودبرتربینی برمی شمارد که موجب شد اطاعت انسان را به عنوان خلیفه خداوند نپذیرد و با عصیان خویش به جنگ با انسان و خدا برود.
این دشمن در تحلیل و گزارش های قرآنی از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که بی شناخت خصوصیات و رفتارهای او نمی توان از دست اذیت و آزارهایش در امان ماند. ویژگی مهم ابلیس پنهان بودن وی از چشم انسان است. وجود جنی او که ریشه در آتش دارد این امکان را برایش فراهم کرده است تا انسان را ببیند در حالی که دیده نشود. (اعراف آیه 27) از این روست که قرآن به اشکال مختلف و در آیات متعددی به این دشمن پرداخته و شیوه ها و روش های او را تحلیل و تبیین نموده تا انسان با بهره گیری از آموزش ها و توانایی هایی که در ذاتش سرشته و امانت نهاده شده است خود را از شر و آسیب های او در امان نگه دارد.
خداوند در آیه 50 سوره کهف به انسان هشدار می دهد که نسبت به دشمنی ابلیس هوشیار باشد. با آن که از نظر قرآن این دشمنی ابلیس آشکار است (یس آیه 60) ولی به نظر می رسد مردم کم تری به این دشمن توجه دارند.
 
ابلیس پنهان، دشمن آشکار

تعبیر قرآن به عدو مبین یعنی دشمن آشکار با توجه به این که ابلیس موجودی ناپیدا برای آدمی است و انسان نمی تواند وی را ببیند، شاید به این علت باشد که ابلیس به هیچ وجه حاضر به دست برداشتن از دشمنی خویش با انسان نیست و آشکارا اعلام داشته که با آدم (ع) و فرزندان وی دشمن است و تا آنان را به گمراهی و بدبختی نکشاند دست بر نمی دارد. (اعراف آیه 27)
ابلیس برای رسیدن به این مقصد از خداوند مهلت می گیرد که تا قیامت این فرصت را داشته باشد مردمان را گمراه کند (اعراف آیات11 تا 15) ولی خداوند به وی مهلت می دهد تا زمانی معین این امکان را داشته باشد که به گمراهی مردمان مشغول باشد. (حجر آیات 32 تا 38 و ص 79 تا 81)
به نظر می رسد این وقت معین دارای دو مفهوم باشد نخست آنکه شاید مراد از وقت معلوم این باشد که وی بتواند تا زمان مرگ آدمی درروی زمین او را گمراه کند ولی اجازه نداشته باشد پس از مرگ و در عالم برزخ و عالم مثال به انسان دسترسی داشته باشد. گمانه دوم این است که به وی اجازه داده شده است تا زمانی که حکومت مهدوی(ع) برپا نشده به این کار خویش ادامه دهد ولی پس از آن قادر نباشد به گمراهی مردم اقدام کند.
قرآن ضمن گزارش کامل از علت دشمنی ابلیس نسبت به آدم(ع) به این نکته اشاره می کند که این دشمنی، خاص فردی نیست بلکه عموم بشریت را شامل می شود و در حقیقت ابلیس سوگند خورده است تا همه بشر را گمراه و بدبخت سازد و از اطاعت و پیروی خدا باز دارد. (نساء آیه 117 تا 119 و اعراف آیه 11 تا 17 اسراء آیه 61 و 62 و ص آیه 74 و 82 و سبا آیه 20 و 21)
البته گروه بسیار اندکی را از این مسئله جدا می سازد که اینان همان بندگان صالح در تعبیر ابلیس است. (حجر آیه 39 و 40)
به نظر می رسد که این گروهی که استثنا شده اند کسانی هستند که ابلیس خود می دانست که راهی برای گمراهی آنان ندارد. (همان)
قرآن از دوستی انسان با ابلیس که دشمن آشکار انسانی است پرهیز می دهد (کهف آیه 50) و بیان می کند که ابلیس می کوشد هم چنان که خود از امر پروردگارش سرپیچید و راه فسق و فجور را در پیش گرفت مردم را به فسق و عصیان بکشاند و مردمان را جزو ستمگران و ظالمین قرار دهد.
(همان)
 
دیدگاه ابلیس نسبت به انسان

ابلیس موجودی مختار همانند دیگر جنیان است و می تواند بر پایه اراده خویش اطاعت و یا عصیان پیشه گیرد. (بقره آیه 34) وی می تواند انسان ها را با وسوسه و اغواگری از راه بدر کند و گمراه نماید. (اعراف آیه 16 و 17 و نیز حجر آیه 39 و 40)
به نظر ابلیس جنس انسان از ماده بی ارزشی آفریده شده (لجن و گل بدبو) بنابراین قابلیت آن را ندارد که مورد اطاعت و سجده قرار گیرد. (حجر آیه 32 و 33 و اسراء آیه 61) این موجود دارای فرزند است و خود و فرزندانش به کینه رانده شدن از درگاه خدا می کوشند تا فرزندان آدمی را گمراه و بدبخت سازند. او موجودی عصیان گر (بقره آیه 34) و ملعون و رانده شده از درگاه خداوندی است. (ص آیه 75 تا 78) و ریشه اخراج وی از جایگاه رفیع در میان فرشتگان استکبار او بوده است. (ص آیه 75 و 77)
به نظر شیطان آدم قابل تکریم و احترام و اطاعت نیست (اسراء آیه 62) و به کینه ای که از وی در دل دارد می کوشد او و فرزندانش را گمراه کند. از این رو با توجه به توانایی هایی که در اغواگری و فریب و وسوسه دارد آدمی را به دام می اندازد و می کوشد تا بر پایه آن، بدبختی و شقاوت ابدی را نصیب انسان کند. وی برای دست یابی به این هدف از روش هایی بهره می برد که در این جا به برخی از آن ها با توجه به آیات قرآنی اشاره می شود.
 
روش های اغواگری ابلیس

ابلیس برای دست یابی به هدف خود که سوگند خورده و به آن پای بند است از شیوه های متفاوتی استفاده می کند تا انسان، منحرف و گمراه شود. (اعراف آیه 11 تا 17) از جمله این روش ها می توان به آهنگ باطل اشاره کرد. وی با ایجاد صوت خاصی می کوشد تا آدمی را از حق و حقیقت دور سازد. شیخ طبرسی در مجمع البیان ذیل همین آیه منظور از گمراه کردن با صوت و صدا را آهنگ های باطلی دانسته است که مصداق آن غنا و صداهایی است که آدمی را به گمراهی و گناه می خواند.
به نظر می رسد که صوت، اختصاص به آهنگ های باطل و نوازندگی نداشته باشد بلکه گاه در گوش جان آدمی زمزمه می کند که ما امروزه از آن به بیماری اسکیزوفرنی و یا شیزوفرنی یاد می کنیم.
بسیاری از افراد روان پریش بر این باورند که شخصی در گوش آنان زمزمه می کند و آنان را به گناه و یا کفر دعوت می کند و یا می خواهد پدر و مادر و یا خواهر خود را بکشند و یا به دیگری آسیب برسانند و یا این که دیگری می کوشد تا به وی آسیب برساند. به نظر می رسد که ابلیس این توانایی را داراست تا در گوش برخی زمزمه شیطانی بخواند و آنان را با صوت خویش گمراه و بدبخت سازد.
شیطان برای رسیدن به مقصود خویش از سواره نظام و پیاده نظام گسترده ای برای اغوای انسان استفاده می کند (اسراء آیه 61 و 64) این سواره نظام و پیاده نظام با شیوه های مختلف به جنگ انسان می آیند و از هر ابزاری برای تسلط بر بشر بهره می برند. بنابراین انسان می بایست بسیار هوشیار و آگاه باشد تا از شر و بدی دشمنانی این گونه قدرتمند و فراوان در امان بماند.
از روش های نفوذ و تسلط شیطان بر آدمی بهره گیری از سوگندهای دروغین است. قرآن گزارش می کند که ابلیس چگونه با بهره گیری از این شیوه توانست بر آدم چیره شود و مهار کنش و واکنش های وی را در اختیار گیرد و او را وادار سازد به دست خود عصیان کند و از میوه ممنوع بخورد و از بهشت رانده شود. (اعراف آیه 20 تا 22)
ایجاد آرزوهای موهوم و دروغین و وعده های نادرست در انسان از روش هایی است که ابلیس برای دست یابی به اهداف خود از آن بهره می برد. در داستان حضرت آدم(ع) دیده شد که چگونه وی را به وعده جاویدانگی و سلطنت پایدار و یا فرشته شدن و در امان ماندن از آسیب های احتمالی و مشکلات آن، گمراه کرد و او را وادار کرد از میوه ممنوع بخورد و از بهشت و نعمت های آن محروم گردد و اگر پذیرش توبه و هبوط وی به زمین نبود به عنوان شقی ابدی گرفتار دوزخ و خشم الهی می شد. (نساء آیه 117 تا 119)
وعده های فریبنده شیطان از مواردی است که خداوند در آیات 61 و 64 سوره اسراء به آن اشاره می کند و توضیح می دهد که چگونه او از این روش برای دست یابی به اهداف خود بهره می برد.
تزیین اعمال ناپسند نزد مردم و نشان دادن کارهای نادرست و ناروا به عنوان اعمال درست و پسندیده از روش هائی است که ابلیس برای گمراهی مردم و عصیان خداوند به کار می گیرد. قرآن در آیه 32 تا 39 سوره حجر به این مسئله اشاره و بیان می کند که چگونه ابلیس توانست از این راه آدم را بفریبد و گمراه سازد.
 
وسوسه گری، مهمترین روش شیطان

وسوسه گری مهم ترین و اساسی ترین شیوه ای است که ابلیس برای فریب و گمراهی مردم از آن بهره می برد که در داستان آدم(ع) به خوبی روشن شده است. انسان به طور کلی در برابر وسوسه ها عاجز و ناتوان است و واکنش خوبی نسبت به آن انجام نمی دهد تا از آن برهد. از این رو بهتر است که در برابر هر وسوسه این را توجه داشته باشد که آیا مطابق آموزه های الهی است یا مخالف آن می باشد. دام ابلیس وسوسه گری است که در آیات چندی به آن اشاره شده است. (اعراف آیه 20 و طه آیه 120)
مکر و فریب از راه های دیگر ابلیس است که در آیه 20 تا 22 اعراف به آن اشاره شده است و امری است که همگان با آن آشنا و خطر آن را می شناسند.
ابلیس برای دست یابی به اهداف خود از هر روش و شیوه ای استفاده می کند و چیزی را فرو نمی گذارد، از این رو سوگند خورده است که در راه دشمنی با آدم و فرزندانش از همه روش ها استفاده خواهد کرد. از این رو در اموال و دارایی و حتی فرزندان آدم شریک می شود تا بوسیله عزیزترین و گرامی ترین وجود بشری انسان را گمراه کند.
(اسراء آیه 61 و 64)
از دیگر راه های او ایجاد بی اعتقادی به آخرت در انسان است که زمینه ساز سلطه ابلیس است.
(سبا آیه 20 و 21)
البته این سلطه چنان که گفته شد منحصر در پیروان گمراه ابلیس است (حجر آیه 32 و 42) و از این که بتواند بر همگان بخصوص بندگان خاص سلطه یابد عاجز است. این بندگان خاص همان کسانی هستند که قرآن از آنان به بندگان صالح خدا و در تفاسیر عرفانی به انسان کامل یاد می شود.
این ها نمونه هایی از روش هایی است که قرآن به عنوان شیوه های ابلیس برای گمراهی مردم بیان می کند. این روش ها به گونه ای است که بیشتر مردم از طریق آن در دام ابلیس گرفتار و بدبخت و شقی می شوند.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که قرآن برای رهایی سلطه و یا مصونیت یابی از سلطه ابلیس، به عوامل چندی اشاره می کند که انسان می تواند با به بکارگیری آن خود را نجات دهد. از جمله عواملی که قرآن بیان می کند می توان به ایمان (سباء آیه 20 و 21) و بندگی در برابر خداوند (حجر آیه 32 و 42) اشاره کرد.
باشد که با پرهیز و هوشیاری، از دام ابلیس رهایی یابیم و با توکل و استغفار در پناه خدا قرار گیریم.




http://rezayeganeh.multiply.com

شام(سوریه)

شام (یا شامات یا سوریه بزرگ) سرزمینی است در آسیای غربی در حدّ فاصل دریای مدیترانه، سواحل غربی فرات، مرز شمالی حجاز، مرز جنوبی روم شرقی قدیم و ترکیه فعلی. این سرزمین در حال حاضر شامل کشورهای سوریه، اردن، لبنان و فلسطین است و مرزبندی جدیدش در تحولات پس از جنگ جهانی اول روی داده است. منطقه شامات پیش از آنکه تحت سلطه مسلمانان در آید، در تصرف امپراتوری روم شرقی بود. قبل از اسلام قبایل بزرگ عربی از جزیرة العرب به این دیار کوچیده بودند که مهترین آن قبایل عبارت بودند از قضاعه، جذام، لخم، کلب، تَنوخ، سلیح، و بهراء. آنان به دلیل زندگی طولانی در جوار رومیان، غالبا به کیش نصرانی در آمده و آداب و رسوم آنها را پذیرفته بودند. پس از بعثت پیامبر اسلام، دو جنگ به نام‌های سریه موته و غزوه تبوک بر ضد رومیان در منطقه شامات درگرفت. پس از رحلت پیامبر اکرم ، شام در سال چهاردهم هجرت در عصر خلافت ابوبکر فتح شد و باقی مناطق نیز به مرور زمان در عصر خلافت عمر تصرف شد. پس از فتح شام، حکومت آنجا به معاویة بن ابی سفیان واگذار شد. وی از آن تاریخ تا سال 35 قمری از سوی خلفای سه گانه حاکم بود تا اینکه در سال 35 با خلافت امام علی، از حکمرانی شام عزل شد، ولی او زیر بار نرفت و این نزاع به جنگ صفین منتهی شد. پس از شهادت امام علی، معاویه با نیرنگ به حکومت رسید و شام را مرکز حکومت امویان قرار داد و تا سال 127 قمری پایتخت باقی ماند. از آن پس عباسیان، حمدانیان، فاطمیان مصر، سلاجقه و عثمانیان بر آن دیار حکومت کردند تا اینکه در قرون اخیر پس از سلطه غربیان، این سرزمین از هم متلاشی و به چند کشور عربی تقسیم شد.


http://daneshnameh.roshd.ir

مدینه


مدینه (مدینة النبی) یکی از شهرهای اصلی کشور
عربستان سعودی، در شمال شرقی مکه در ناحیه حجاز است و تا مکه 450 کیلومتر فاصله دارد.


نام اصلی این شهر «یثرب» بود ولی پس از
هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به این شهر، «مدینة النبی» یا «مدینه طیبه» یا صرفا «مدینه» خوانده شد. غیر از این چند نام، برخی مورخین برای این شهر، نزدیک به صد نام ذکر کرده‌اند.


این شهر دومین شهر بزرگ و مقدس اسلامی است و قبر مطهر پیامبر گرامی اسلام
و عده ای از اهل بیت و یاران او در آن قرار دارد. در قبرستان بقیع این شهر نیز چهار تن از امامان (امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام باقر، امام صادق علیهم السلام) و، بنا بر روایتی،‌ حضرت فاطمه زهرا مدفون‌اند. پیامبر اکرم مکه را حرم خدا و مدینه را حرم رسول الله شمردند.


پیش از اسلام، قبیله‌های
اوس، خزرج -از قبایل عرب جنوب جزیرة العرب- و سه قبیله یهودی بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه در این شهر می‌زیستند.


مدینه نسبت به مکه بسیار آبادتر و دارای زمین‌های حاصلخیز و آب نسبتاً کافی است
.



پیش از هجرت رسول خدا، مردم این شهر به
کعبه احترام می‌گذاشتند و هر سال برای طواف آن و عبادت بت‌ها به مکه می‌آمدند؛ تا اینکه آوازه ظهور و بعثت پیامبر به آنان رسید. در سال 12 بعثت، دوازده نفر از مردم یثرب اسلام آوردند و پیامبر اکرم مصعب بن عمیر را برای آموزش احکام دین و تبلیغ اسلام با آنان همراه کرد.


در سال 13 بعثت 75 تن از مسلمانان یثرب در ایام حج در
عقبه منی با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیمان بستند، و از آن پس بر تعداد مسلمانان یثرب افزوده شد و زمینه هجرت مسلمانان و در نتیجه هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به این شهر فراهم شد.



مردم مدینه که به
انصار مشهور شده بودند، با جان و مال خود از پیامبر و آرمان های او دفاع کردند و در تمامی نبردهای اسلامی، از جمله بدر، احد، خندق، فتح مکه و جنگ حُنین در دفاع از اسلام شمشیر زدند.
مدینه دارای مکان‌های مقدسی است که از آن میان می‌توان به
مسجد النبی، قبرستان بقیع و مقبره شهدای احد اشاره کرد



http://daneshnameh.roshd.ir.