کیست حق را و پیمبر را ولی؟ آن حسن سیرت، حسین بن علی آفتاب آسمان معرفت آن محمّد صورت و حیدر صفت نُه فلک را تا ابد مخدوم بود زان که او سلطان ده معصوم بود قرَّةالعین امام مجتبی شاهد زهرا، شهید کربلا تشنه، او را دشنه آغشته به خون نیم کشته گشته، سرگشته به خون آن چنان سر خود که بُرَّد بیدریغ؟ کافتاب از درد آن شد زیر میغ گیسوی او تا به خون آلوده شد خون گردون از شفق پالوده شد کی کنند این کافران با این همه کو محمّد؟ کو علی؟ کو فاطمه؟ صد هزاران جان پاک انبیا صف زده بینم به خاک کربلا در تموز کربلا، تشنه جگر سربریدندنش، چه باشد زین بتر؟ با جگر گوش پیمبر این کنند وانگهی دعوی داد و دین کنند! کفرم آید، هرکه این را دین شمرد قطع باد از بن، زفانی کاین شمرد هرکه در رویی چنین آورد تیغ لعنتم از حق بدو آید دریغ کاشکی، ای من سگ هندوی او کمترین سگ بودمی در کوی او یا در آن تشویر، آبی گشتمی در جگر او را شرابی گشتمی
شیخ فریدالدین عطار نیشابوری http://www.iec-md.org |
أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَلیقَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى
إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هُود الْمَمْدُودِ
مِنَ اللهِ بِمَعُونَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى صالِـح الَّذی تَـوَّجَهُ اللهُ بِکَرامَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِبْراهیمَ الَّذی
حَباهُ اللهُ بِخُلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْمعیلَ الَّذی فَداهُ اللهُ بِذِبْــح عَظیم مِنْ جَنَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْحقَ
الَّذی جَعَلَ اللهُ النُّبُوَّةَ فی ذُرِّیَّتِهِ ، أَلسَّـلامُ عَلى یَعْقُوبَ الَّذی رَدَّ اللهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ بِرَحْمَتِهِ ،
أَلسَّلامُ عَلى یُوسُفَ الَّذی نَجّاهُ اللهُ مِنَ الْجُبِّ بِعَظَمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مُوسَى الَّذی فَلَقَ اللهُ الْبَحْرَ
لَهُ بِقُدْرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هارُونَ الَّذی خَصَّهُ اللهُ بِنُبُـوَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شُعَیْب الَّذی نَصَرَهُ اللهُ
عَلى اُمَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى داوُدَ الَّذی تابَ اللهُ عَلَیْهِ مِنْ خَطیـئَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى سُلَیْمانَ الَّذی ذَلَّتْ
لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى أَیُّوبَ الَّذی شَفاهُ اللهُ مِنْ عِلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُونُسَ الَّذی أَنْـجَـزَ
اللهُ لَهُ مَضْـمُونَ عِدَتِهِ، أَلسَّلامُ عَـلى عُزَیْر الَّذی أَحْیاهُ اللهُ بَعْدَ میتَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى زَکَرِیـَّا
الصّـابِرِ فی مِحْنَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یَحْیَى الَّذی أَزْلَفَهُ اللهُ بِشَهادَتِهِ ،
ادامه مطلب ...باز این چه شورش است که در خلق عالم است | باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است | |
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین | بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است | |
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو | کار جهان و خلق جهان جمله در هم است | |
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب | کاشوب در تمامی ذرات عالم است | |
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست | این رستخیز عام که نامش محرم است | |
در بارگاه قدس که جای ملال نیست | سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است | |
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند | گویا عزای اشرف اولاد آدم است | |
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین | پروردهی کنار رسول خدا حسین |
http://rira.ir
لا أفلَحَ قَومٌ إشتَرَوا مَرضاةَ المَخلوقِ بِسَخَطِ الخالِق
کسانی که رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهند شد.
اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَقُدرَتِهِ
بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.
وَ حَقیقٌ عَلَى اللّهِ اَنْ لا یَاْتیَنى مَکْرُوبٌ اِلاّ اَرُدُّهُ وَ اَقْلِبُهُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرورا
بر خداوند است که هیچ گرفتارى به زیارت من نیاید مگر آن که او را شادمان بازگردانم و به خانوادهاش برسانم.
من غنچه تکبیر لبهای حسینم
من یوسف کنعان زیبای حسینم
چون خال سبز هاشمی دارم به صورت
من نکهت شب بوی گلهای حسینم
دارم به چهره نور سبز فاطمیه
من خط و خال روی سیمای حسینم
ای اهل عالم من نوای نینوایم
چون که اذان گوی مصلای حسینم
در خلق و خلق و منطق و خیبر گشائی
گلواژه دست تولّای حسینم
چون ذوالفقار حیدری دارم به دستم
در صحنه میدان علی را ناز شستم
من شیر سرخ بیشه های کربلایم
من لافتای حیدر خیبر گشایم
ای اهل عالم من اذان گوی حسینم
چون رفته تا اوج فلک موج صدایم
شمع حیسنی را من که من پروانه بودم
خوشگل ترین پروانه از پروانه هایم
من نسخه پیچ اشک درمانگاه عشقم
من مهر هر نسخه در دارالشفایم
جدم علی حلال کل مشکلات است
من هم علی اکبر مشکل گشایم
http://jomelatetalaii.parsiblog.com
دهه اول ماه محرم را به عنوان هفته
احیای امر به معروف و نهی از منکر نام گذاری نموده اند. «موضوعی که سرلوحه
دعوت همه انبیا و اولیای الهی بوده است.»
یعنی همه پیامبران آمده اند
تا به نمایندگی از طرف خدا و به عنوان پیامبر الهی مردم را به حق دعوت
کنند، به راستی و درستی، صداقت و امانتداری، نیکی و احسان به خلق خدا و در
یک کلمه به توحید و بندگی حق.
آنها از طرف خدا ماموریت داشته اند تا
بشر را از آنچه که زشتی و پلیدی است نهی کنند از خیانت و دروغ، از تهمت و
افترا، از فحشا و منکرات، از گناه و معصیت و به بیانی پیامبران آمده اند
تا از جانب خدا مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنند و در این راه
سختی های فراوانی نیز به جان خریده اند، مشکلا ت بسیاری را تحمل نموده اند
و خون دل های بی شمار خورده اند تا رسالت الهی خود را که همان امر به
معروف و نهی از منکر بوده است به نحو احسن به انجام رسانند. جانشینان
انبیا نیز همین مسیر را طی کرده وحرکت اصلا حی خود را بر اصل امر به معروف
و نهی از منکر پایه ریزی نموده اند.
اما در بین جانشینان پیامبر اسلا
م (ص)، امام سوم شیعیان یعنی حسین بن علی (ع) از شرایط ویژه ای برخوردار
است. آن امام همام در مسیر احیای اصل امر به معروف و نهی از منکر تا
بدانجا پیش رفت که جان خویش و جمعی از فرزندان و بستگانش و نیز گروهی از
یارانش را در طبق اخلا ص گذاشت و اسارت خاندانش را به جان خرید تا اصل امر
به معروف و نهی از منکر زنده بماند، تا فرامین الهی و دستورات نجات بخش
اسلا م و آنچه که معروف است احیا شود و منکرات و فحشا در جامعه گسترده
نشود.
امام حسین (ع) آن گاه که به پیشنهاد ننگین بیعت با یزید مواجه
شد، لحظه ای درنگ نکرد و تصمیم گرفت علیه حکومت یزید که غرق در منکرات و
گناه و معصیت بود قیام نماید، زیرا او وجود یزید را یک جرثومه فساد و یک
مصداق به تمام معنی منکر می دانست لذا عزم رفتن از مدینه را عملی ساخت و
زمانی که برای وداع با جدش رسول الله(ص) بر سر قبر او حاضر شد فرمود:
«خدایا این قبر پیامبر توست و من هم فرزند دختر پیامبرم و تو خودمی دانی
که در چه وضعیتی قرار گرفته ام. خدایا من امر به معروف و نهی از منکر را
دوست دارم و...»
در وصیت نامه ای نیز که نوشت هدف از حرکت خود را
اصلا ح جامعه و امر به معروف و نهی از منکر اعلا م کرد. چنان چه فرمود:
«من برای ایجاد اصلا ح در امت جدم حرکت کرده ام و می خواهم که امر به
معروف و نهی از منکر کنم ودر مسیر سیره جدم و پدرم گام بردارم.»
امام
حسین (ع) پس از آنکه مدینه را ترک کرد و وارد مکه شد در نامه ای به بزرگان
شهر بصره آنان را دعوت به پیروی از حق و حمایت از امام مسلمین که مظهر
معروف بود کرد، در بخش پایانی نامه فرمود: «من شما رابه کتاب خدا و سنت
پیامبر دعوت می کنم، زیرا که سنت پیامبر از میان رفته و جای آن را بدعت
فرا گرفته است. اگر سخن مرا بشنوید به راه سعادت و خوشبختی هدایتتان خواهم
کرد.»
این گونه تعابیر که همگی نمونه هایی از اصل امر به معروف و نهی از منکر است، در جای جای سخنان امام نمایان است.
سخنرانی
هایی که در بین راه و در مکه داشتند، فرمایشاتی که در تاریخ به برخی پرسش
ها فرمودند و نامه هایی که به مردم بصره و کوفه فرستادند، همگی سرشار از
بیان حقایقی است که اصلی ترین محور آنها امر به معروف و نهی از منکر بوده
است.
امام وقتی که از مکه خارج شدند و پس از طی منازل مختلف، آنگاه
که در منزلگاهی به سپاه حر برخوردند سخنان مهمی ایراد فرمودند که در بخشی
از آن صریحا به لزوم مبارزه با منکرات و حاکمان ستمگری که گناه و فساد را
در جامعه ترویج می کردند، پرداختند.
http://www.mardomsalari.com
یکی از خصوصیات بارز حضرت سید الشهداء (ع) در میان
ائمه: اطهار احیایامر به معروف و نهی از منکر
است، ولی امر به معروف و نهی از منکر آن حضرت
با تمامیامر به معروفها و نهی از منکرها فرق
داشت؛ وجه فرق دو جهت بود:
فرق اول: معنای شایع امر به معروف این است که
انسان به نماز و روزه و حج وکارهای خیر اعم از
واجبات شرعی یا عقلی و یا مستحبات امر کند.
و معنای شایع نهی از منکر هم نهی کردن از معاصی
شرعیه، مثل شرب خمر،موسیقی، غنا، زنا، سرقت و
سایر گناهان شرعی و قبایح عقلی میباشد. ولی ما
موقعی کهدقت میکنیم، میبینیم هیچ معروفی
مهمتر از امر به ـ امر به معروف و نهی از منکر ـ
وهیچ منکری خطرناکتر از ترک ـ امر به معروف و
نهی از منکر ـ نیست.
در نتیجه در برنامههای امر به معروف یک برنامه
دیگری بنام «امر به امر بهمعروف» و «امر به نهی
از منکر» اضافه میشود.
در برنامه نهی از منکر قسم جدیدی به نام نهی از
سکوت و ترک امر به معروفونهی از منکر و برنامه
دیگری به نام «نهی از امر به منکر و نهی از
معروف» اضافهمیشود.
امر به معروف و نهی از منکر دوری
این امر به معروف و نهی از منکر که به خود تعلق
میگیرد و ما آن را «امر به معروفو نهی از منکر
دوری» مینامیم. البته بر خلاف دوری مشهور که
محال از فرض وجودشعدمش لازم میآید.
دور مسئله ما بر عکس علت بقا و مانع از نابودی
امر به معروف و نهی از منکراست. توضیح این که
هر تشکیلاتی اگر فقط ناظر به غیر باشد و چنان به
اصلاحمؤسسات دیگر بپردازد که هیچ وقت برای
اصلاح خود نداشته باشد، حتماً محکوم بهنابودی
است. لذا میبینیم در تمام کشورها قوه قضائیه که
به جنایات و خیانتهای تماماقشار مملکت و ادارات
و مؤسسات و حتی قوه مقننه و مجریه میپردازد، یک
تشکیلاتیهم به نام «دادسرای انتظامی قضات» وجود
دارد که به خیانتها، جنایتها و اتهاماتاعضای
همین قوه قضائیه رسیدگی میکند که اگر ترس از
این دادسرا نبود در مدت کمیبه قدری خیانت و حکم
به ناحق، احقاق باطل و ابطال حق زیاد میشد که
به طور کلی قوهقضائیه متلاشی میشد.
هم چنین «سازمان اطلاعات و امنیت» هر کشوری یک
تشکیلاتی در داخل آندرست میکند به نام «ضد
اطلاعات» یا اسم دیگر که وظیفه آنها تحقیق و
کشفخیانتهای مأمورین اطلاعات میباشد. نیروهای
انتظامی گروه خاصی دارند برای کنترلمأموران
انتظامی و جلوگیری از بینظمی و خیانت آنها و قوه
مقننه (مجلس) نیز احتیاج بهمؤسسه و سازمانی دارد
که مراقب قوانین و قانونگذاران باشد که در کار
خود خیانت ومسامحهای نکنند که آن را شورای
نگهبان مینامند.
اصولاً هر فرد یا جماعت یا دولت یا مؤسسهایکه
معصوم نباشد از وجود یکنیروی مراقبت کننده بی
نیاز نیست، بلکه احیاناً این دور به تسلسل منجر
میشود، یعنیآن دوّمی هم زیر سؤال رفته و محتاج
کنترل از ناحیه نیروی سوم و چهارم و...
میباشد.ولی چون خارج از غرض ما است فعلاً ما در
مقام بیان آن نیستیم.
شیخ انصاری (ره) در بحث غیبت در ضمن اقسام
افعالی که گفتن آنها نقص باشدبرای مؤمن و برای
گوینده غیبت حساب شود، فرموده «... و یا در
کارهای مربوط به دین اورا غیبت کند - مثل این
که بگوید او دزد و دروغگو است - او از غیبت باکی
ندارد و به آبرویمردم صدمه میزند...»، یعنی
غیبت کردنش این باشد که به مؤمنی غیبت کردن
رانسبت دهد.
هم چنین گاهی مؤمن را به «تهمت زدن» متهم
میکند، یعنی مؤمنی که اصلاً بهکسی تهمت نمیزند
بگوید «او اهل تهمت است» یا مؤمنی را سبّ کند به
عنوان «ایفحاش، ای وقیح، ای بی آبرو».
به هر حال اگر برنامه امر به معروف ونهی از منکر
تبدیل به یک تشکیلات وادارهای بشود حتماً محتاج
یک اداره کنترل کننده خواهد بود که نگهبان
استمرار فعالیتاین اداره باشد که به تدریج
مسئولین اصلی امر به معروف و نهی از منکر در اثر
تنبلی،کسالت، راحتطلبی و ترس از ضرر غیر عقلانی
یا فوت منافع، آن را به کلی ترک یا ازکمیت و
کیفیت آن نکاهند و در نتیجه آن امر به معروف و
نهی از منکری که خدا و پیغمبرو ائمه معصومین :
دستور دادهاند محقق نمیشود. شاید این بیان یکی
از جوابهایشبههای باشد که در باب امر به معروف
و نهی از منکر گفته شده است.
http://www.aviny.com
مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ
آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گردید.
امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده ، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین خداوند است ، و از این حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج می برد، ولی نمی توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پایین بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعی مشابه او داشت .
امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد، پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی به قتلش می رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پیشه ساخت که اگر برمی خاست ، پیش از اقدام به دسیسه کشته می شد، و از این کشته شدن هیچ نتیجه ای گرفته نمی شد.
معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید، به او اصراری نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...
مرکر تعلیمات اسلامی واشنگتن