انتظار ویرانگر
برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود اینست که صرفاً ماهیت انفجاری دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حق کشیها و تباهیها ناشی می شود، نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است.
آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل، یکه تازمیدان گردد، جز نیروی باطل نیروئی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ می دهد و دست غیب برای نجات حقیقت – نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد- از آستین بیرون می آید علیهذا هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمی شود؛ برعکس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق کشی، هر پلیدی یی به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می کند روا ست زیرا «الغایات تبررالمبادی» هدف ها وسیله های نامشروع را مشروع می کنند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
این جا است که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجوئی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهائی. این جا است که این شعر مصداق واقعی خود را می یابد:
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد - طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عدوات می نگرند، زیرا آنان را از تاخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه می شمارند. بر عکس، اگر خود هم اهل گناه نباشند در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد می نگرند زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم می نمایند.
شبه دیالکتیکی:
این نوع از برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهی ها را به عنوان مقدمه یک انفجار مقدس، موجه و مطلوب می شمارد باید«شبه دیالکتیکی» خوانده شود. با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی، با اصلاحات از آن جهت مخالفت می شود و تشدید نابسامانی ها از آن جهت اجازه داده می شود که شکاف وسیع تر شود و مبارزه پیگیرتر و داغ تر گردد، ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است، فقط به فساد و تباهی فتوا می دهد که خودبخود منجر به نتیجه مطلوب بشود.
این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود و این نوع انتظار فرج که منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی می شود و نوعی «اباحیگری» باید شمرده شود به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمی دهد.
انتظارسازنده:
آن عده از آیات قرآن کریم – که همچنانکه گفتیم ریشه این اندیشه است و در روایات اسلامی بدان ها استناد شده است- در جهت عکس برداشت بالا است. از این آیات استفاده می شود که ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهائی اهل حق منتهی میشود، سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به اینست که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدانها در روایات استناد شده است نشان می دهد که مهدی موعود(عج) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پیروزی نهائی اهل ایمان است:
«وء رالله الذین آمنوا و عملوالصالحات لیستخلفنهم فی الارض و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبد لنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا...»
خداوند به مومنان و شایسته کاران وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد، دینی که برای آنها آنرا پسندیده است مستقر سازد، دوران خوف آنانرا تبدیل به دوران امنیت نماید (دشمنان آنانرا نابود سازد) بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند.
ظهور مهدی موعود منتی است بر مستضعفان و خوار شمردگان، و وسیله ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان، و مقدمه ای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در روی زمین«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین.»
ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعده ای است که خداوند متعال از قدیمترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آن آنان است و پایان، تنها به متقیان تعلق دارد: «ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکران الارض یرثها عبادی الصالحون» - «ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبة للمتقین».
ادامه مطلب ...
غیبت امام زمان (عج)از اموری است که عقل بشر به تنهایی از کشف همه ی اسرار آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال قرار گرفته و فکرها را مشغول نموده است; ولی باید توجّه داشت که بر اساس برخی روایات، علّت و فلسفه ی واقعی غیبت امام مهدی(علیه السلام)سرّی از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم(علیهم السلام)کسی از آن اطلاع کافی و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد; لذا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
یا جابر! انّ هذا الأمر امرٌ من أمر الله و سرّ من سرّ الله، مطوّی عن عباده فایّاک والشّک فی أمر الله فهو کفر[1]; ای جابر! (غیبت امام زمان) سرّی از اسرار الهی می باشد که بر بندگان پوشیده است. مبادا در امر خدا شک کنی، چرا که تردید در امر خدا کفر است.
عبدالله بن فضل هاشمی روایت کرده است:
از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: همانا برای «صاحب الامر» غیبتی تخلف ناپذیر است، به طوری که اهل باطل در آن تردید می کنند.
عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟
فرمود: به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.
عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟
فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّت های پیش از او بوده است. حکمت غیبتِ قائم بعد از آمدن خود او ظاهر می شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی(علیه السلام)ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند.[2]
بنابراین، نمی توان به همه ی اسرار غیبت آن حضرت پی برد; امّا با استفاده از روایات معصومین(علیهم السلام) به برخی از این حکمت ها اشاره می کنیم:
الف) آزمایش مردم
چنان که می دانیم یکی از سنّت های ثابت الهی، آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاکان است، به طوری که صحنه ی زندگی همواره صحنه ی امتحان و آزمایش است، تا بندگان در پرتو ایمان و استقامت و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت شوند و به کمال برسند و استعدادهای نهفته ی آنان شکوفا گردد; لذا در برخی از روایات آمده است که فلسفه ی غیبت امام زمان (عج) آزمایش مردم است. در این زمینه به چند روایت توجّه می کنیم:
1. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
ذاک الّذی یغیب عن شیعته و اوْلیائه غیْبةً، لا یثْبت فیها علی القوْل بِامامتِه اِلّا من امْتحَن اللهُ قلْبَه للاْیمان[3]; او (امام زمان(علیه السلام)) کسی است که از یاران و شیعیانش غایب می شود، غیبتی که در آن کسی در اعتقاد به امامت حضرت ثابت نمی ماند، مگر کسی که خدا قلبش را به ایمان آزموده باشد.
2. امام حسین(علیه السلام) می فرماید:
له غیبة یرتدّ فیها اقوام و یثبت علی الدّین فیها آخرون... أما انّ الصابر فی غیبته علی الأذی والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله(صلی الله علیه وآله);[4] برای امام مهدی (عج) غیبتی است. در این غیبت برخی از دین برمی گردند و برخی ثابت قدم می مانند. هر کس در این غیبت صبر کند و بر مشکلاتی که از سوی دشمنان ایجاد می شود استقامت کند، به قدری از اجر خداوند بهره مند می گردد که گویا در کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله) با شمشیر با دشمنان جنگیده است.
3. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ضمن حدیث مفصلی می فرماید:
مهدی از دیدگان پیروانش غایب می شود و جز کسانی که خدا دل های آنان را شایسته ی ایمان قرار داد، در اعتقاد و امامت او استوار نمی مانند.[5]
4. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
ان الله عزّوجلّ یحبّ أنْ یمتحن الشیعة[6]; خدای عزّوجلّ دوست دارد شیعه را امتحان کند (غیبت امام مهدی(عج) امتحان پیروان و شیعه است).
ب) آزادی از بیعت طاغوت های زمان
در برخی از روایات اسلامی آمده است که علّت و حکمت غیبت امام مهدی(علیه السلام) این است که آن حضرت به وسیله ی غیبت از یوغ بیعت با طاغوت های زمان آزاد می شود و بیعت با هیچ حاکمی را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قیام خود آزادانه تلاش کند. دیگر امامان، از روی تقیه، حکومت ها را به رسمیت می شناختند، ولی امام مهدی(علیه السلام)مأمور به تقیه نیست و به همین جهت با حکومت ها و طاغوت های زمان بیعت نمی کند. اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنی نیست.
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در این باره فرمود:
ما منّا احد الّا و یقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه الّا القائم الّذی یصلّی روح الله عیسی بن مریم خلفه فانّ الله عزّوجلّ یخفی ولادته و یغیب شخصه لئلّا یکون لاحد فی عنقه بیعة...[7]; هر کدام از ما (امامان اهل بیت(علیهم السلام) ) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوت های زمان را از روی تقیه به عهده گرفته ایم، مگر امام مهدی(علیه السلام) که عیسی بن مریم به امامت آن حضرت نماز می گذارد. خداوند ولادت او را مخفی نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت، تا زمانی که قیام می کند بر گردنش بیعت حاکمی نباشد.
ج) حفظ جان امام مهدی (عج)
خداوند به وسیله ی غیبت امام دوازدهم(علیه السلام) جانش را از شر دشمنان حفظ نموده است. اگر غیبت امام مهدی(علیه السلام) نبود، «معتمد» عباسی که به خون آن حضرت تشنه بود، امام مهدی(علیه السلام)را نیز، مانند پدران بزرگوار آن حضرت، شهید می کرد و زمین از حجت خداوندی خالی می شد.
در این باره روایات فراوانی از امامان معصوم(علیهم السلام) به ما رسیده است; از جمله امام پنجم(علیه السلام)فرمود:
انّ للقائم غیبة قبل أن یقوم، قال: قلت: و لم؟ قال: یخاف[8]; برای قائم ما (امام مهدی(علیه السلام)) قبل از آن که به پاخیزد غیبتی است.
راوی پرسید: برای چه؟ حضرت فرمود: به جهت این که ترس از کشته شدن او وجود دارد.
گفتنی است با توجه به متن و مدلول التزامی روایات، حکمت های دیگری برای غیبت آن حضرت ذکر شده است که برای اطلاع بیش تر می توان به کتاب های الغیبة شیخ طوسی و الغیبة نعمانی و کمال الدین و تمام النعمة، رجوع کرد.
پی نوشتها:
[1]. محمد باقر مجلسی، بحالارانوار، (تهران: المکتبة الاسلامیة، چ 4، 1362)، ج 51، باب 1، ص 73، حدیث 18.
[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، (تهران: چاپ اسلامیه، 1379 ق)، ج 2، ترجمه ی آیت الله کمره ای، ص 482.
[3]. محمد باقر مجلسی، بحالارانوار، ج 36، ص 250.
[4]. همان، ج 51، ص 133، باب 3، حدیث 4.
[5]. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، (تهران: مرکز نشر کتاب، 1373 ق)، ص 101، فصل 1، باب 8، ح 4.
[6]. اصول کافی، ج 1، ص 337، باب فی الغیبة، حدیث 5.
[7]. محمد باقر مجلسی، همان، ج 51، ص 132.
[8]. همان، ج 52، ص 98.
منبع: نشریه صباح – شماره 7 و 8
http://www.shamsevelayat.com
(کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم) . الف - صحیح بخارى ، ج4 ص205 - کتاب بدء الخلق ، باب نزول عیسى بن مریم ( ع ) .
ب - صحیح مسلم ، ج1 ص 136 - کتاب الایمان ، باب 71 ، ح 244 .
رسول گرامى اسلام ( ص ) مىفرماید: چگونه خواهید بود آنگاه که پسر مریم در میان شما بیاید و امام شما از شما باشد!
(
. . . فینزل عیسى بن مریمr فیقول امیرهم: تعال صلّ لنا . فیقول: لا . انّ
بعضکم على بعض امراء تکرمة اللَّه هذه الامّة) . صحیح مسلم ، همان ص137 ، ح
247 .
این روایت را ابنماجه نیز اندکى مفصّلتر در ضمن حدیثى
طولانى که تقریباً 4 صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده نقل کرده است .
(ج2 سنن ، ص1361 - کتاب الفتن باب 33 ، ح 4077) .
یعنى: . . . سپس
عیسى بن مریم ( ع ) نازل مىشود . امیر آنها به او مىگوید: بیا و براى ما
نماز بخوان (یعنى بعنوان امام جماعت) او مىگوید: خیر ، همانا بعض از شما
بر بعض دیگر امیر مىباشید به خاطر این که خداوند این امّت را گرامى داشته
است .
این دو حدیث به خوبى نشان مىدهد که هنگام نزول عیسىبن مریم (
ع ) امام او کسى دیگر است که با توجّه به روایات گذشته او جز حضرت مهدى ،
صاحب الزّمان صلواتاللَّهعلیهوعجّلاللَّه فرجه نیست .
از آنجا
که از روایات گذشته فهمیدیم که برنامه اصلى حضرت مهدى ( ع ) پرکردن زمین از
عدل و داد است ، لذا لازم است آن حضرت داراى حکومتى مقتدر و کارگزارانى
صالح باشد و این امرى است که تقریباً همه فرق مسلمین بدان اعتقاد دارند و
نیز از روایات این قسمت روشن شد که عیسى بن مریم ( ع ) نیز نازل مىشود و
چون امامت و قدرت حکومت به دست حضرت مهدى ( ع ) مىباشد به ناچار باید گفت
که حضرت عیسى ( ع ) جهت کمک آن حضرت مىآید . شاید علّت آن کثرت پیروان
مسیحیّت در آن زمان مىباشد که وقتى حضرت عیسى ( ع ) پشت سر امام زمان ( ع )
به نماز بایستد آنان که از پیروانش طالب حقّند اسلام را زود مىپذیرند .
با
اینحال مىبینیم صاحبان صحاح - مخصوصاً بخارى و مسلم - کوشیدهاند که قدرت
حکومت را در آن زمان در اختیار حضرت مسیح ( ع ) قرار دهند و در تمامى این
دو کتاب اسمى از حضرت مهدى ( ع ) نمىبینیم . شاید تصوّر کردند که اگر چشم
خود را ببندند دیگران هم نابینا خواهند ماند ، غافل از آنکه:
«شبپره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نکاهد»
http://mahdaviyat.org
على بن هلال از پدرش روایت نموده که گفت در مرض پیامبر (ص) ، حضورش شرفیاب شدم ، دیدم فاطمه (س) در بالین پدرش نشسته و اشک مى ریزد چون صداى گریه اش بلند شد، پیامبر سر برداشت و فرمود:
فاطمه جان ! چرا گریه مى کنى ؟
عرض کرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟
فرمود : عزیزم ، مگر نمى دانى که خداوند به اعل زمین نگاه کرد و پدرت را از میان آنان برگزید، سپس نظر کرد و شوهرت را انتخاب کرد، و به من وحى فرمود که تو را به او تزویج کنم ؟
دخترم ! ما اهل بیتى
هستیم که خداوند عزوجل هفت فضیلت به ما عطا فرموده که به
هیچ کس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن این که
:
من خاتم پیامبران نزد خدا و بهترین آنها و محبوبترین بندگان مى باشم و با این امتیازات پدر تو مى باشم، جانشین من بهترین جانشینان پیغمبران و محبوبترین آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهید ما بهترین شهداء و محبوبترین آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابیطالب که با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى کند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط این امت که حسن و حسین دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم که پدرشان افضل از آنهاست.
ادامه مطلب ...ابوسعید مى گوید پیغمبر فرمود:
تملاء الارض ظلماً و جوراً فیقوم رجل من عترتى فیملاءها قسطاً و عدلاً یملک سبعاً او تسعاً .
زمین پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قیام کند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت یا نه سال سلطنت نماید.
و باز نقل کرده که پیغمبر(ص) فرموده :
لا تنقضى الساعة حتى یملک الارض رجل من اهل بیتى یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً یملک سبع سنین .
قیامت منقضى نخواهد شد تا این که مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد و او زمین را پر از عدل و داد کند ، چنان که پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .
http://mahdiehtehran.ir/
ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود :
یکون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنین و الافثمان و الافتسع یتنعم امتى فى زمانه نعیما لم یتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر یرسل السماء علیهم مدراراً و الا تدخر الارض شیئاً من نباتها .
مهدى از میان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت یا هشت یا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمایند که قبل از وى هیچ بّر و فاجرى بدان نرسیده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمین از روئیدنیهاى خود چیزى فرو گذار نمى کند.
http://mahdiehtehran.ir
امام صادق علیه السلام می فرمود: امام قائم علیه السلام را پیش از آنکه قیام کند دارای غیبتی است.
ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟
در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟
http://www.beytoote.com/
1- معصوم است، «إنما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
2- اولی الامر است، «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم»
3- اطاعت از او، راه خداست، «قل ما أسئلکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخذ الی ربه سبیلا» «قل ما أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی.» از جمع دو آیه معلوم می شود «سبیل رب» همان «موده فی القربی» است.
تبیان
پاسخ قرآن کریم:
خداوند می فرماید: «إن الأرض یرثها عبادی الصالحون.» یعنی زمین را بندگان صالح من به ارث می برند. پس وارثان زمین که امام زمان علیه السلام و یاران ایشان هستند دو ویژگی دارند: 1- عبادالله اند 2- صالحین اند. حال به ویژگیهای بندگان صالح خدا اشاره می کنیم:
1- متواضع اند: «عباد الرحمن الذین یمشون علی الأرض هونا »
2- دارای بینش صحیح هستند، زیرا غرور در قلب و عقل آنان نفوذ نکرده است
3- اهل پرورش جاهلان جامعه اند، «وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما »
4- اهل طاعت و سجده و قیامند، «و الذین یبیتون ربهم سجدا و قیاما »
5- خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم می شود نمی کنند، «والذین یقولون ربنا أصرف عنا عذاب جهنم »
6-اهل اعتدالند، «إذا أنفقوا لم تسرفوا و لم یقتروا »
7- موحدند و غیر خدا را نمی خوانند، «لا یدعون مع الله الها آخر »
8- به جان انسانها احترام می گذارند، «ولایقتلون النفس التی حرم الله إلا بالحق »
9- پاکدامنند، «ولایزنون »
10- دنبال پاکسازی روان خویش اند، «و من تاب و عمل صالحا »
11- جبران کننده عقب ماندگیها و پرکننده خلأ ها هستند، «إلا من تاب و آمن و عمل صالحا »
12- حتی مرتکب مقدمات گناه هم نمی شوند و در مجالس گناه هم شرکت نمی کنند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما »
13- کلامشان صحیح است، «و الذین لا یشهدون الزو »
14- اهل لغو نیستند، « و إذا مروا باللغو مروا کراما »
15- پرورش دهنده نسل سالم و مفیدند، «هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قره أعین»
16- امام دیگرانند، «و جعلنا للمتقین إماما »
17- به گزین اند. کلام را گوش می دهند و از بهترین آن پیروی می نمایند، «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه »
18- ایمان دارند، «قل یا عباد الذین آمنوا إتقوا ربکم »
19- بنده خدای متعال هستند و امور خود را واگذار به خدای متعال می نمایند، بنده شهرت و پول و زر و زور و دنیا نیستند، «ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله»
20- شیطان را به زانو در آورده اند، «ولأغوینهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین»
21- ویژگیهای صالحین را دارند یعنی صددرصد اعمالشان صالح است، «والذین آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم فی الصالحین »
22- امر ازدواج برای جوانان را تسهیل می کنند، «و أنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم »
23- در کار خیر از همدیگر سبقت می گیرند، «و یسارعون فی الخیرات و أولئک من الصالحین »
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=124695
1- الغیب
2- حجّت : ( فلله الحجّة البالغة )
3- بقیّة الله : ( بقیّة الله خیرٌ لکم )
4- المضطر : ( امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء )
5- ماء معین : ( قل أرایتم ان اصبح ماؤکم غوراً فمن یأتیکم بماءٍ معین )
ادامه مطلب ...