امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین
امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین

عبیدالله بن حر جُعفی

 عبیدالله بن حر جُعفی


کسی که سیدالشهداء (ع) از او یاری خواست ، اما توفیق همراه شدن در کاروان کربلا نیافت و امام را یاری نکرد . امام در منزلگاه قصر مقاتل ، خیمه او را دید ، حجاج بن مسروق را فرستاد تا او را دعوت کند تا به اردوی امام بپیوندد و یاریش کند . وی بهانه آورد که از کوفه به این خاطر بیرون آمدم که با حسین نباشم ، چون در کوفه یاوری برای او نیست . پاسخ او را که به امام گفتند ، حضرت همراه عده ای نزد او رفت و پس از گفتگوهایی پیرامون اوضاع کوفه ، امام از او خواست تا با آب توبه خطاهای گذشته اش را بشویدو به نصرت اهل بیت بشتابد . عبیدالله باز هم نپذیرفت و این کرامت و توفیق را رد کرد و از روی خیرخواهی ! حاضر شد که اسب زین شده و شمشیر بران خویش را به امام دهد . چون امام مأیوس شد که او سعادت را دریابد ، فرمود : اسب و شمشیرت از آن خودت ، ما از خودت یاری و فداکاری می خواستیم . اگر حاضر به جانبازی نیستی ، ما را نیازی به مال تو نیست : « یابنَ الحُر ! ماجِئناک لِفَرَسِک وَسَیفِک ، اِنما اَتَیناک لِنَسْألَک النصرَةَ ، فَاِن کنتَ بَخِلْتَ عَلَینا بِنَفْسِک فَلا حاجَةَ لَنا فی شی ءٍ مِنْ مالِک وَ لَمْ اَکنْ بِالذی اَتخِذُ المُضِلینَ عَضُدا ، لاَِنی قَد سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ یقُولُ : مَن سَمِعَ داعِیةَ اَهلِ بَیتی وَ لَمْ ینْصُرْهُم عَلی حَقهِم اِلا اَکبهُ اللهُ عَلی وَجهِهِ فِی النارِ » . آنگاه امام از پیش او به خیمه خویش برگشت ! ... وی پس از حادثه کربلا ، بشدت از آن کوتاهی در یاری کردن امام پشیمان شده بود و خود را ملامت می کرد و با شعری که با مَطلع « فَیالَک حَسرَةً مادُمْتَ حَیا ... » شروع می شود ، این اندوه و ندامت را بیان کرده است . در برخی نقلها نام او عبدالله بن حر نقل شده است .

عمروبن قیس نیز از کسانی بود که در همین منزلگاه امام حسین (ع) از او یاری خواست و او بهانه آورد . نصرت خواهی امام ، تکلیف می آورد و هر که ندای « هل من ناصر » امام را بشنود و پاسخ ندهد ، جهنمی است . این ندای استنصار ، همواره در تاریخ وجود دارد . همه جا کربلا و هر روز عاشوراست و سعادت ، در فداکردن هستی و مال و جان در راه دین و به فرمان امام و رهبر الهی است و چه شقاوتی بالاتر از آنکه انسان ،

صفحه 305

دعوت امام معصوم را پاسخ ندهد و نسبت به جان خویش در راه خدا بخل ورزد ، جانی که امانت الهی است !



874 - الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، ج 5 ، ص 84 ، موسوعة کلمات الامام الحسین ، ص 365 .

875 - حیاة الامام الحسین ، ج 3 ، ص 363 به نقل از مقتل خوارزمی .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد