امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین
امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین

نجوا با اباالفضل(ع)


السلام علیک یابن رسول الله وابن امیرالمؤمنین(ع)

به دیار خاک نشینان خسته دل خوش آمدی!

امیرمؤمنان علیه علیه السلام منتظر قدومت بود تا بر دستان زیبای تو گل بوسه بنشاند.

حسن مجتبی(ع) مشتاق دیدارت بود و حسین(ع) مسرور از تماشای قامت رعنای توست.

یا سیدنا و مولینا یا عباس بن علی!

می دانی که ما در این هنگامه میلادت چه سان شادمانیم و سینة تنگمان تاب تپش های قلب بی قرار از ولادت فضیلت را ندارد.

نام تو که بر زبان جاری می شود دل به ناگاه از افق سرخ فرات بر می آید و طعم عطش به کام عاشقان می ریزد.

بر ما ببخش: اشک بی اراده بر گونه هایمان می تراود. چه کنیم؟ عرصه دل در این روز خجسته، آوردگاه دنیای شادی و یک غم دیر آشناست.

حکایت چشم و مشک و تیر بر لوح فطرت ما از زمان بی آغاز ازل، نقش بسته و نیک می دانی که نازدودنی است.

عمو جان! نام تو درمان تمام دردهای ناپیدای ماست. نام زیبای «عباس» از اسماء حسنای الهی است که «آدم» آموخت و با زورق توسل از دریای غم به کرانه کرامت حق نائل شد.

از ساحت ادب دور است که در هنگامة هلهلة قدسیان و خروش اهل خاک، زبان به گلایه بگشاییم و از ناخودیهای عصر خویش ابراز دلتنگی کنیم.

جمعی از ما از تو نیاموختیم مسلک ادب و مرام وفا را:

از تو نیاموختیم حمایت از حقیقت و اطاعت از ولایت را:

تو دل را به دوست سپردی و دست و دیده وقف مولای خویش کردی و جان، بذل یار.

برخی از ما به غیر بسته و دیده به دست بیگانه دوخته ایم و وفای به ولایت را نه فقط از عرصة قلب و اندیشه، حتی از صحن زبان نیز به کناری نهاده ایم!

تو در تقابل با خصم و هنگامة رجز نیز کلام خویش به ناروا نیالودی و ما در مباحثمان هم زبان به ناسزا می آلاییم.

تو را در شب عاشورا و بحبوحة خون و خطر، مخاصمان به سوی خود خواندند و تو با رادمردی و غیرت علوی، فریفتة لبخند زهرآگینشان نشدی و پشت به فضیلت و فتوت نکردی و وصی حقتعالی را تنها نگذاشتی:

و برخی از ما نیشخند بیگانه هم مدهوشمان می کند و نخوانده بارة باور به سویشان می رانیم و بر سلطه جویی سلطنت پروران و ترفند توطئه گران به دیدة اغماض و سمحه می نگریم و قلب خودیهای از خود گذشته ، می آزاریم.

یا ابوفاضل، ای سالار ایثار و فخر جهاد و زینت شهادت!

تو آب روان را نیز برای خود نخواستی و قلب زیبا و عرش آسایت برای عطش تشنه کامان می تپد و در راه سقایت نیکان، جان به جانان چنان آفرین تقدیم نمودی:

و کسانی از ما: دگر باورانی هستیم که همه چیز را برای خود می خواهیم و نالة اهل نیاز می شنویم و آن را فریاد اشتیاق می پنداریم و کومه ها می بینیم و برج های توجیه می افرازیم و تکاثر می اندوزیم و بر مرکب های رنگارنگ نسیان می نشینیم و برای تکثر گرایی و قائلین آن کف می زنیم و مطرودین ولایت را در دیده می گذاریم و برای اهل حقیقت و عدالت، وااسفا می گوییم و ندای وحدت و صحابی صداقت به سخره می گیریم!

ای یگانه علمدار معرکة عشق و اسقامت و جهد، عباس.





http://rbc.najva.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد