یعنی واقعا میشه عزیزترینم
توی صحرای محشر کمکم کنه؟؟
واقعا میشه دستمو بگیره و نذاره بترسم؟؟
نذار بار گناهای سنگینم منو له کنه؟
به فریادم برسه
مثل همه وقتایی که از همه دنیا دلم پر میشه و ...
و سرمو میچسبونم به عکس حرم قشنگش که
روی در اتاقمه
من که تا حالا نرفتم کربلا
اما عکسی که روی در اتاقم واسم یه دنیاست
واسم پشت و پناهه
خدا میدونه که چقدر با این عکس درد و دل کردم
چقدر دوست دارم با حسینم حرف بزنم
باور کنید کار سختی نیست
فقط یه دل مطمئن میخواد
واجب نیست فقط واسه تنهاییات به حسین سر بزنی
نه
اصلا
میتونی هر روز صبح که بیدار شدی یه سلام قشنگ از ته دل کوچکت بهش بدی
بهش بگی حسین خوبم سلام میکنم به همه قشنگیات
به روح پاکت
به وجود نازنینت
همین
تو هم امتحان کن
باور کن ضرر نمیکنی
یه روزی ، یه جایی چنان از دستت میگیره که به فکرتم نمیرسه
از همین الان امتحان کن
مْنِ البین یاحْسینْ مِن زُغری وْ شابِ الراسْ
وای از دست جدا ( وای از دوری)؛ ای حسین ! از اندوهت در کودکی موی سرم سفید شد.
تانیتْ نادیتْ لیِشْ تْــأخَّــرْ عبّاس؟
انتظار کشیدم ؛ فریاد برآوردم ؛ چرا عباس دیر کرد؟
رَیتِه یـَمّی .. یـِجْلی هَمّی .. وَینِــه عَمّی ؟
کاش پیشم می ماند و اندوه مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟
أنا یاحْسینِ العِزیزة ... سِکْنة یا صیوانْ داری .
ای حسین عزیزم ، من سکینه، دردانه تو هستم.
اَعتَذِر مِنَّکْ یا بویه وَ ادْری مَقبولْ اعتِذاری.
ای پدر! از تو پوزش می خواهم و می دانم پوزش من پذیرفته می شود.
بْسَبَب لن حَشَّمِت عمّی .مْنِ العَطَش و بْقَــلبی ناری .
چرا که من بودم که از تشنگی از عمویم آب درخواست کردم و آتش در دلم است.
و راحْ عَمّی وَ انْـتَظرتِــهْ ... حتّی مَلَّیتْ انتظاری.
و عمویم رفت و من چشم به راه او ماندم و آن قدر منتظر شدم که از انتظار خسته شدم.
مَلّیتْ . ظَلَّیت . اَنطُر وَ احْسِب لَحْظاتْ.
خسته شدم پیوسته لحظه ها رو شمردم.
و تْــنوح .. هالروح .. تِقدَر تِـصبِرْ ؟ هیهاتْ .
و این جان به لب رسیده فریاد می کند .آیا می تواند شکیبایی کند ؟ نه هرگز .
دَمعی یِـهمی . جِفْنی مَدمی . وَیْــنِه عَــمّی ؟
اشکم روان است؛ چشمانم خونین است. عمویم کجاست ؟
مْــنِ البین یاحْسین من زُغری وْ شابِ الراسْ .
ای از دست جدا ( وای از دوری)؛ ای حسین! از اندوهت در کودکی موی سرم سفید شد.
تانیتْ نادیتْ لیـش تأخَّــرْ عباس ؟
انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟
رَیْــتِه یـَمّی. یـِجْلی هَمّی . وَیْــنِه عَمّی ؟
کاش پیشم می ماند و اندوه مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟
اَنْــتَظِــرْ و القَلب یـخفُقْ . مِثِلْ جِنْـــحانِ الیَمامه .
انتظار می کشم در حالی که قلبم مانند بال پرندگان در حال پرپر زدن است.
قِلِت لیش طْــلَبت مِنّه ْالمایْ و اخَذتْنی النَدامه.
به خودم گفتم چرا از عمویم آب طلب کردم. خود را سرزنش کردم و به شدت پشیمان شدم.
هَمْ صِدِق یرجَــعْ لی عَمّی بْــرایتِــه وْ جودَه و حسامَــه ؟
آیا این هم راست است که عمویم با پرچم و مشک آب و شمشیرش برمی گردد ؟
ریتْ لا یِروی دلیلی . بَــس یِــرِدْ لی بِــالسلامه.
کاش مرا سیراب نکند ؛ فقط به سلامتی پیش من برگردد.
یا رَیْــتْ . لا جیتْ .لا مِنّه طْلَبتِ المایْ !
کاش نمی آمدم؛ کاش از او آب درخواست نمی کردم !
وَنّـیت .. اتـْمَـنَیتْ . لا تبرَد نار حْشایْ .
حسرتنمد شدم . آرزومند شدم .هرگز آتش دلم سرد نمی شود.
هذا هَضمی . مَــوتی حَتْمی . وَینــه عَمّی ؟
این بلای بزرگی است .مرگم حتمی است. عمویم کجاست؟
لیش تأخَّــرْ عباس ؟
چرا عباس دیر کرد؟
مْنِ البینْ یاحْسین مِن زُغْــری وْ شابِ الراس .
وای از دست جدا( وای از دوری ! )؛ ای حسین! از اندوه تو در کودکی موی سرم سفید شد.
تانیتْ نادیتْ لیِـش تأخّـرْ عبّاسْ؟
درنگ کردم ؛ فریاد برآوردم ؛ چرا عباس دیر کرد؟
ریته یَـمّی ! .یـِـجْلی هَمّی . وینِـه عَمّی ؟
کاش پیش من می ماند و اندوه مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟
هاکِ خِذْ مِرسالْ مِنّــی . و للقُـمَر روح و تـعنه
ای پدر! این پیغام را از من بگیر و پیش ماه شب چهارده (قمر بنی هاشم) برو.
انشد علیه الشریعه . بَـلکی تِسمَــع خُبَــر عَنّـه .
از جوی علقمه درباره او بپرس تا شاید خبری از او بگیری.
ولو ان یا بویِه لِقیته ... عَن لِسانی اعتِـذِرْ مِــنّه
و اگر ای پدر او را یافتی، از زبان من از او عذرخواهی کن.
قِـْل لِه یا عباس ارجَــعْ . ما تِریدِ المایْ سِکْنه .
به او بگو ای عباس! برگرد. سکینه دیگر از تو آب نمی خواهد.
تْرجَّیتْ . و ادعیت . یارَیتَک حَیّ تِلْــقاه !
آرزو کردم و دعا کردم که او را زنده بیابی.
موجود . و رْدودْ . تِرجَع للخَیمه وْیـاهْ .
زنده و سرحال باشی و با او به خیمه گاه برگردی.
هوّه حِلْمی . هوّه عَــزمی . وینه عَمّی ؟
او رویای من است؛ او امید من است؛ عمویم کجاست؟
مْنِ البینْ یاحْسینْ مِن زُغْــری وْ شابِ الراسْ .
وای از دست جدا( وای از دوری )؛ ای حسین! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد.
تانیِتْ نادیِـتْ لیش تأخَّر عباس؟
انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟
ریته یـَمّی . یـِجلی همّی . وینه عمّی ؟
کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟
نِـذِر راحْ اَنذِرْ یا بویة لَو یِــرِد عباس اِلَیَّ !
پدرجان می خواهم نذر کنم اگر که عباس پیشم برگردد !
اَنذِر عْیونی و دِلیلی فوق رَمْــلِ الغاضریّــة .
چشمانم و نازنینم را بر فراز تپه غاضریه نذر می کنم .
و ثانی رَجوة لَــو شِفِتکُم للخِیَم جیتو سَـویة ،
اگر برگردد همه عمرم بر می گردد و همه اندوهم از بین می رود.
لو مات هیهات من بعده تعیش الروح
اگر بمیرد . هرگز مبادا که پس از او روانم زنده بماند .
یبقَى سَهمی قلبی مَرمی .
تیرم می ماند به قلبم تیر زده می شود .
وینه عمی ؟ لیش تأخر عباس ؟
تا تو بودى خیمه ها آرام بود *** دشمنم در کربلا ناکام بود
تا تو بودى من پناهى داشتم *** با وجود تو سپاهى داشتم
تا تو بودى خیمهها غارت نشد *** بعد تو کس حافظ یارت نشد
تا تو بودى چهره نیلى نبود *** دستها آماده سیلى نبود
تا تو بودى دست زینب باز بود *** بودنتبهر حرم اعجاز بود
تا که مشکت پاره و بىآب شد *** دشمن پر کینهات شاداب شد
http://www.sibtayn.com
تصاویری از چشمه آب زلالی که صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس در زیر حرم مطهرش در کربلا طواف میکند و این است اجر تشنهماندن او بر لب فرات به احترام تشنگی برادر .... ...
http://hajj.ir
در مقام تبلیغ و واقع ، حرکت امام حسین(ع) براى اقامهى حق و عدل بود: «انّما خرجت لطلبالاصلاح فى امّة جدّى ارید ان امر بالمعروف وانهى عنالمنکر ...». در زیارت اربعین که یکى از بهترین زیارات است، مىخوانیم: «و منحالنّصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک منالجهالة و حیرةالضّلاله». آن حضرت در بین راه، حدیث معروفى را که از پیامبر(ص) نقل کردهاند، بیان مىفرمایند: «ایهاالنّاس انّ رسولاللَّه صلّىاللَّه علیه و اله و سلّم قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرماللَّه ناکثا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسولاللَّه صلّىاللَّه علیه و اله و سلم یعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علىاللَّه ان یدخله مدخله».
تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نیز گفتارى که دربارهى آن
بزرگوار از معصومین رسیده است، این مطلب را روشن مىکند که غرض، اقامهى
حق و عدل و دین خدا و ایجاد حاکمیت شریعت و برهم زدن بنیان ظلم و جور و
طغیان بوده است. غرض، ادامهى راه پیامبر اکرم(ص) و دیگر پیامبران بوده
است که: «یا وارث ادم صفوةاللَّه یا وارث نوح نبىّاللَّه ...» و معلوم
است که پیامبران هم براى چه آمدند: «لیقومالنّاس بالقسط». اقامهى قسط و
حق و ایجاد حکومت و نظام اسلامى.
آنچه که نهضت ما را جهت مىداد و
امروز هم باید بدهد، دقیقاً همان چیزى است که حسینبن على(علیهالسّلام)
در راه آن قیام کرد. ما امروز، براى شهداى خود که در جبهههاى گوناگون و
در راه این نظام و حفظ آن، به شهادت مىرسند، با معرفت عزادارى مىکنیم.
آن شهید و جوانى که یا در جنگ تحمیلى و یا در برخورد با انواع و اقسام
دشمنان و منافقان و کفار به شهادت رسیده، هیچ شبههیى براى مردم ما وجود
ندارد که این شهید، شهید راه همین نظام است و براى نگهداشتن و محکم کردن
ستونهاى همین نظام و انقلاب، به شهادت رسیده است؛ در حالى که وضع شهداى
امروز، با شهداى کربلا که در تنهایى و غربت کامل قیام کردند و هیچکس آنها
را به پیمودن این راه تشویق نکرد، بلکه همهى مردم و بزرگان وجوه اسلام،
آنها را منع مىکردند، متفاوت است. در عین حال، ایمان و عشقشان آنچنان
لبریز بود که رفتند و غریبانه و مظلومانه و تنها به شهادت رسیدند. وضع
شهداى کربلا، با شهدایى که تمام دستگاههاى تبلیغى و مشوقهاى جامعه به آنها
مىگوید بروید و آنها هم مىروند و به شهادت مىرسند، فرق دارد. البته این
شهید، شهید والامقامى است؛ اما او چیز دیگرى است.
از همهى برادران
و خواهران تشکر مىکنم و به همهى شما، مخصوصاً به خانوادههاى معظم شهدا
و جوانان و نوجوانانى که یادگار عزیزترین و فداکارترین عناصر جامعه و کشور
ما هستند، و همچنین به جانبازان عزیز و خانوادههاى آنها و به همهى
قشرهایى که در قبال مسایل کشور و انقلاب احساس مسؤولیت مىکنند، خوشآمد
مىگویم.
در این جلسه، تقریباً همه یا اغلب شما، جوانان پُرشور و
امیدهاى امروز و آیندهى کشور و انقلاب هستید؛ داراى احساسات و صاحب نقش و
سهمى در آینده و حال کشورید و در میانتان کسانى هستند که مىتوانند براى
کشور و ملت خود، چهرهى آبرومند و مایهى آبرویى باشند. خوب است که در این
جلسه، از پرتو نهضت حسینى و فداکارى حضرت
ابىعبداللَّه(علیهالصّلاةوالسّلام) سخنى مطرح شود و ما این درس را از آن
حضرت بگیریم؛ مخصوصاً که این ایام، ایام آخر ماه صفر است و این دو ماهى که
ماجراى عاشورا در آن تکرار مىشود، رو به پایان است.
در زیارتى از
زیارتهاى امام حسین(علیهالسّلام) که در روز اربعین خوانده مىشود،
جملهیى بسیار پُرمعنا وجود دارد و آن، این است: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ
عبادک منالجهالة». فلسفهى فداکارى حسینبنعلى(علیهالسّلام) در این
جمله گنجانده شده است. زایر به خداى متعال عرض مىکند که این بندهى تو -
این حسین تو - خون خود را نثار کرد، تا مردم را از جهالت نجات بدهد.
«وحیرةالضّلالة»؛ مردم را از سرگردانى و حیرتى که در گمراهى است، نجات
بدهد. ببینید، این جمله چهقدر پُرمغز و داراى چه مفهوم مترقى و
پیشرفتهیى است.
سخنرانى در دیدار با جمعی از ایثارگران ، فرهنگیان و ورزشکاران 21/6/1369
تبیان مازندران
این
واژه به محل و مکانی گفته میشود که سر حضرت امام حسین (ع) به آنجا
برده
شده است. دو مکان در شام (سوریه فعلی) و مصر به همین نام وجود دارد. در
کنار مسجد جامع اموی شهر دمشق جایی وجود دارد که میگویند سر مطهر
سیدالشهدا (ع) برای مدتی در این نقطه نگهداری شده است. همچنین در کشور مصر
زیارتگاه با شکوه و مقدسی وجود دارد که مردم آن سرزمین معتقدند سر امام
حسین (ع) در این مکان مدفون است در این محل مسجدی ساخته شده که به آن مسجد
رأس الحسین(ع) هم گفته میشود
http://www.vaares.com
در این سرزمین که خاک آن بوی خون میدهد، بزرگترین حماسة انسان در سال 61 هجری اتفاق افتاد. مدفن سیدالشهدا (ع) در کربلاست. امام علی (ع) پس از جنگ صفین، هنگام عبور از این سرزمین چشمانش پر از اشک شد و فرمود: اینجاست محل فرود آمدن آنان. اینجا شهادتگاه عاشقان بینظیر درگذشته و آینده است که نمونه ندارند. در روایات آمده که حضرت سیدالشهدا (ع) نواحی اطراف قبر خویش را از اهالی نینوا و غاضریه به مبلغ 60 هزار درهم خریداری کرد و به خود آنان صدقه داد. پس با آنان شرط کرد که مردم را به جایگاه قبرش راهنمایی کنند و هرکسی را که به زیارت قبر آن حضرت آمد، سه روز مهمان کرده و از وی پذیرایی نمایند. کربلا شهری در عراق است که تا سال 61 هجری بیابان بود. پس از شهادت امام حسین (ع) این محل به تدریج مورد توجه شیعیان قرار گرفت و به مرکزی پر جمعیت تبدیل شد. کربلا به معنای محلی است که نزد خدا مقدس و مقرب است. امام حسین(ع) هنگام ورود به این سرزمین ، این نام را به کرب و بلا یعنی رنج و آزمون تعبیر کردند .
http://www.vaares.com
جابر بن عبدالله انصاری نخستین زائر قبر امام حسین (علیه السلام) بود.
این حکایت زیبا را بشنوید:
عطیه عوفی میگوید: به همراه جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت امام حسین بن علی (علیه السلام) از مدینه خارج شدیم. هنگامی که به کربلا رسیدیم، جابر کنار فرات رفت و غسل نمود و جامهای به تن کرد و بدن خود را معطر نمود. قدم از قدم بر نمیداشت مگر آنکه ذکر خدا میگفت. هنگامی که به کنار قبر مطهر رسیدیم خطاب به من گفت که دست مرا بر روی قبر مطهر بگذار. من نیز این کار را نمودم. در این هنگام غش کرد و به روی قبر افتاد. مقداری آب بر رویش زدم، هنگامی که به هوش آمد، سه بار ترنم نمود:
یا حسین، یا حسین، یا حسین
سپس خطاب به مرقد مطهر سید الشهدا (علیه السلام) گفت: دوستی که دوست خویش را اجابت نمیکند . . .
هنگامی که کلام بدین جا منتهی شد، جابر خود پاسخ خود را این گونه داد: چگونه مرا پاسخ دهی در حالی که سر از بدن مطهرت جدا گشته است و در این هنگام بود که جابر شروع به زیارت سید الشهدا و زمزمه با مولای خویش نمود ...
آری این است رسم دلدادگی و عشق به حسین عزیز
هر کس که عاشق است به خوبی میداند که چرا جابر بن عبدالله انصاری در آن حال غش کرد.
او بود که در عالم خواب و خیال با معشوق خود دیدار نمود. او به خاطر این که در روز عاشورا و در دشت کربلا با حسینان نبود بسایر نارحت شده بود.او خود را مقصر میدانست.
اما همه ما میدانیم که همین عشق او به مولایش کافی است.
کاش همه ما اندکی مانند جابر بودیم.کاش فکرمان مانند او زلال بود.
خوشا به حال جابر
خوشا به حال او که رسم رفاقت را با مولای خود به جا آورد.
سلام و درود بر او و تمام کسانی که هر لحظه به یاد حسین (ع) هستند.
با اندکی تخلص برگرفته از
« به یاد زیباترین گل سرخ ... » از منابع پیشنهادی مسایقه بوی سیب
دختر کربلا تا قصه ای آشنا ببینی پایان قشنگ کربلا را از دختر کربلا ببینی پس خوب ببین که دختر آنجاست بالای سر پدر نشسته از لرزش شانه هاش پیداست بغضی که به حنجرش شکسته گقتی که چقدر کوچک است او افتاده به خاک از غم و درد ای کاش کسی می آمد او را از روی زمین بلند می کرد حالا تو ببین ادامه اش را پایان قشنگ قصه اینجاست او نیز ادامه حسین است دیدی که خودش چگونه برخاست برخاست به جنگ دشمنان رفت این بار خودش بدون بابا برخاست به دیگران بگوید فریاد بلند کربلا را
یک لحظه ببند چشم خود را
http://www.ahdnameh.com