استفاده از درمانهاى پزشکى، و بهرهگیرى از تربت سیدالشهداء (ع) و توسل به اولیاء الله (ع)، و دعا کردن، سه ابزار براى شفاى امراض -در صورتى که اجل حتمى او فرا نرسیده باشد- مىباشند. این سه عامل همان گونه که مىتوانند به صورت منفرد و جداگانه، با ارادۀ الاهى مؤثر واقع شوند و با بهرهگیرى از یکى، از دو عامل دیگر مستغنى شویم، نیز مىتوانند به صورت مجموعهاى مرکب از هر سه عامل (به عنوان علت تامۀ مرکب) سبب شفاى مریض گردند؛ یعنى دعا سبب پذیرش شفاعت امام (ع) و اثر بخشى تربت او شود و تأثیر شفاعت امام (ع) و تربت او، سبب نتیجه بخشى بهینه عملیات پزشکى گشته و مراحل درمان به سهولت طى شود.
امّا باید توجه داشت، از آن جا که اثر بخشى دارو و نیز فعالیت پزشک و حتى شفاعت امام (ع) و اثر بخشى تربت او منوط به إذن الاهى است؛ در بهرهگیرى از عملیات پزشکى و با تربت امام (ع) ، دعا کردن اولویت خاصى دارد؛ زیرا دعا ارتباط مستقیم با خداوند و توجه به عدم استقلال ما سواه، در تأثیر (عنایت به توحید افعالى) است، از این رو در شروع هر کارى حتّى توسل به ائمه (ع) و درخواست شفاعت ایشان. دعا؛ یعنى استمداد از حق تعالى و درخواست موفقیت از جانب او و نیز درخواست پذیرش شفاعت آن بزرگواران، اکیداً توصیه شده است.
به ویژه که یافتن پزشک مناسب و تشخیص دقیق بیمارى و تعیین داروى اثربخش و روند صحیح درمان، داراى پیچیدگىهاى خاص خود است و استمداد از حق -جلّت عظمته- دراین راه ضرورى است.
به علاوه، اثر بخشى تربت سیدالشهداء (ع) نیز داراى شرایط زیر است، که حصول آنها در این زمان مشکل است:
۱٫ آن خاک از حایر حسینى[۱] برگرفته شده باشد و قرمز رنگ باشد.
۲٫ پس از خروج از حایر، توسط جن و شیاطینى که دشمن شیعه و در کمین لمس آن خاکند، مس نشده و اثر آن زایل نگردیده باشد، (مخفیانه و در پوشش مناسب منتقل شود).
۳٫ بسیار کم مصرف شود.
۴٫ با نیت خالص و بدون شک و تردید در اثر بخشى آن، مورد استفاده قرار گیرد.
۵٫ همراه با دعا و قسم دادن خداوند به حق سیدالشهداء (ع) و… مصرف شود.[۲]
لکن این امر مسلّم است که توجه و توسل به سیدالشهداء (ع) و نیز سایر اولیاء الله و تبرک به تربت منسوب به آن بزرگواران با نیت خالص، بى فایده نبوده و اثر بخشى آنها در موارد عدیدهاى تجربه شده است. البته استجابت دعا و حتى پذیرش شفاعت توسط اولیاء الله و اذن و رضایت خداوند در شفاعت آنها، داراى شرایط زیر مىباشد:
۱٫ خالصانه و با توجه دعا کند و همراه صلوات و استغفار و توبه واقعى باشد.
۲٫ حقوق الاهى عبادات و مالیات اسلامى (خمس و زکوة) را پرداخته باشد.
۳٫ با سنن پیامبر (ص) و ائمه (ع) مخالف نباشد.
۴٫ دعا کننده، عامل به قرآن باشد.
۵٫ شکرگزار حق، در هر حالى باشد.
۶٫ آمر به معروف و ناهى از منکر باشد.
۷٫ همراه با استفاده از امکانات و وسائط طبیعى یا معنوى باشد. (از روى تنبلى و توقع بى جا نباشد).
۸٫ حق الناس در اموال او نباشد.
۹٫ به عهد و پیمان وفا کند و… .[۳]
لکن گاهى ممکن است که با نبودن تمام شرایط فوق، دعایى یا توسلى مؤثر واقع شود، تا عاملى براى جلب قلوب متوسلان و داعیان گردد؛ و یا اتمام حجّتى براى آنان باشد، تا بهانهاى براى رجوع به گذشته ناصحیح خود نداشته باشند؛ زیرا در مواقع مشکلات و معضلاتى که اسباب عادى از رفع آنها واماندهاند، عنایت و لطف خداوند و یا ائمه (ع) بیشتر مىگردد و راه هر گونه توجیه را بر شکّاکان مىبندند؛ و چه بسا این تأثیر بخشى به جهت پاداش و اجرت دادن باشد؛ یعنى شخصى در دوران عمر خود احیاناً کار خیر یا احترامى را در موردى براى اولیاء الله (ع)، انجام داده باشد، که این اجابت دعا و رفع مشکل او، جبران آن کار خیر است تا طلبى و استحقاقى براى عنایت و یا شفاعت در آخرت نداشته باشد!
نکته مهم این است که توسل به اولیاء الله (ع) و یا دعا، همان گونه که به معناى دست کشیدن از وسایل عادى و عدم استفاده از آنها و یا پیشه کردن تنبلى و سستى و واگذار کردن کار به خدا! به طور کلى نیست، زیرا امام صادق (ع) مىفرمایند: “خداوند ابا دارد کارى را بدون استفاده از اسباب انجام دهد”.[۴] بلکه باید در کنار بهرهگیرى از وسایط عادى، توسل و دعا را براى کسب توفیق و حسن وصول به نتیجه، مد نظر داشته باشیم، استفاده از دعا و توسل نباید فقط در جایى باشد که چشم امیدمان از وسایل عادى – و در اینجا، درمانهاى پزشکى معمول- قطع شده باشد و همه اسباب عادى را از رفع آن ناتوان، و تمامى راههاى چاره را بر خود بسته ببینیم و آن وقت متوسل به چنین اسبابى شویم! و پس از رفع مشکل هم، همه را فراموش کنیم؛ زیرا این وضعیت و این روحیه، در آیات کثیرى از قرآن کریم[۵] و روایات فراوانى مذمت شده است، و این جا است که این شفاعت و اجابت، سبب اتمام حجت بر فرد گشته و عذاب او را در آخرت تشدید مىکند! لکن هیچ گاه نباید مأیوس شد و از شفاعت یا اجابت حق قطع امید کرد؛ زیرا گرچه نظام عالم، نظام سبب و مسببى است، اما ذات اقدس اله، مسبّب الاسباب است و به همه اسباب، سببیت داده است، او به هر مسببى از سبب او و به هر کودکى از قیّم او نزدیک تر است. و چون قیوم است (و سبب ساز است و امور را از راه اسباب طبیعى شان محقق مىکند) گاهى نیز سبب سوز است؛ یعنى ممکن است در مواردى اسباب عادى را بى اثر کند، مانند آن چه که جریان ذبح اسماعیل (ع) و یا سوزاندن ابراهیم (ع) رخ داد. گاه، بدون دخالت اسباب ظاهرى، مستقیماً از راه غیب، فیضى مىرساند یا با سبب ناشناخته و بدون تحقق سببهاى عادى و شناخته شده، مسبب را مىآفریند.[۶]
مثل داستان ناقه صالح (ع) یا اژدها شدن عصاى موسى (ع) و … نتیجه آن که، بهتر است در تمامى افعال خویش علاوه بر بهرهگیرى از وسایط عادى، ارتباط با خدا (دعا) و ائمه (ع) را فراموش نکنیم و در معضلات مأیوس نباشیم و امید به ائمه (ع) و قدرت حق ببندیم.
براى مطالعه بیشتر مراجعه شود به:
- مراحل اخلاق در قرآن، عبداللَّه جوادى آملى، نشر اسراء، قم.
- جامى از زلال کوثر، محمد تقى مصباح یزدى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (قدس سره)، قم.
- انگیزه پیدایش مذاهب، ناصر مکارم شیرازى، مطبوعاتى هدف، قم.
- کامل الزیارات، ابن قولویه قمى، ترجمه: محمد جواد ذهنى تهرانى، پیام حق، تهران.
- اشک روان بر امیر کاروان، شیخ جعفر شوشترى، ترجمه: میرزا محمد حسین
شهرستانى، دارالکتاب جزایرى، قم.
[۲] ذهنى تهرانى، محمد جواد، ترجمه کامل الزیارات، باب ۹۱ – ۹۵، ص ۸۳۲ – ۸۶۷، نشر پیام حق، و بحار، ج ۹۸، ص ۱۳۲ و ۱۲۸٫
[۳] مکارم شیرازى، انگیزه پیدایش مذاهب، ص ۱۱۲ و ۹۰٫
[۴] کافى، ج ۱، ص ۱۸۳٫
[۵] روم، ۳۲ ؛ لقمان، ۳۲ ؛ عنکبوت، آیه ۶۵ ؛ یونس، ۱۲ و ۲۳ و ۲۲ و… .