حادثه کربلا، حادثهای است که دیگر تکرار نمیشود و تنها یکبار در سال 61 هجری قمری رخ داده است. اما این حادثه حاوی درسها و محتوای غنی فرهنگ انسانی از سوی امام حسین (علیهالسلام) و اصحابش میباشد و از سوی دیگر شامل وحشیانهترین اعمال پست و غیرانسانی است که از سوی اردوگاه کفر و نفاق یعنی یزید و یارانش اتفاق افتاده است.
امروز که پس از 1369 سال، این حادثه سینه به سینه و دست به دست به ما رسیده است باید چه کنیم؟ وظیفه ما چیست؟ آیا فقط وظیفه ما اینست که با فرارسیدن ماه محرم شهر را سیهپوش کنیم و بیرقهای عزا بپا نماییم و لباس مشکی بر تن کنیم و ماتم گرفته و گریه کنیم؟!
در این شکی نیست که برای حفظ و برپایی شعائر الهی باید قطعاً این کارها انجام شود. ولی سوال ما اینست که باید به اینها بسنده شود؟!
پر واضح است که در چنین حادثهای بس عظیم، درسهای بسیاری نهفته است. و بلاشک در آن قیام خونین چیزیهایی نهفته است که فقط منحصر به آن زمان نبوده و آن موارد مربوط به تمامی زمانها میشود.قیام امام حسین(علیه السلام) از چنان عظمتی برخوردار است که در روایات آمده اگر کربلا نبود کعبه باقی نمیماند. چنانکه به کعبه حمله کردند و آن را تخریب نمودند. یعنی اگر قیام امام حسین (علیهالسلام) نبود، اسلام از بین میرفت.
خوردن هر خاکی، حرام است ولی خوردن تربت حرم امام حسین(علیه السلام) اگر به قصد استشفاء باشد، مستحب و خداوند شفای بیماریها را در آن قرار داده است.
سجده بر تربت پاک سیدالشهدا در نماز باعث قبولی نماز میشود و نُه امام معصوم بعد از واقعه کربلا بر تربت حرم امام حسین(علیه السلام) سجده نمودهاند.
بنابر روایات در روز عرفه خدای متعال اول به زائران امام حسین(علیه السلام) نگاه میکند بعد به زائران بیت الله الحرام در صحرای عرفات.
اینها عظمت واقعه کربلا و حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را میرساند. پس منطقی و عقلانی است که این واقعه بزرگ تاریخ که تنها یک رخداد تاریخی نیست بلکه یک فرهنگ است را بازکاوی نماییم و درسهای موجود در آن را آموخته و عامل باشیم.
امام حسین(علیه السلام) در نامهها و سخنرانیهایشان، انگیزه خود را از قیام ، بیان فرمودهاند. امام، زمانی که به مکه رسیدند برای سران قبایل مختلف؛ نامههایی نوشتند و توسط چهار سفیر آنها را به دست ایشان رساندند؛ چرا که در آن عصر، نظام به صورت قبیلهای بود. اگر رئیس قبیله چیزی را میپذیرفت، مردم را نیز با خود همراه میکرد و اگر موردی را نمیپذیرفت مردم نیز حق پذیرش نداشتند. پس نامهها به سوی روسای قبایل ارسال شد
بنا به نقل طبری، یکی از این نامهها توسط سفیر امام "سلیمان بن رزین" برای پنج نفر از سران قبایل شهر بصره که عبارت بودند از: مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس تمیمی، منذر بن جارود عبدی، مسعود بن عمرو ازدی، قیس بن هیثم ارسال شد.(1)
"منذر بن جارود" پس از دریافت نامه، سلیمان، سفیر امام را به همراه نامه تحویل ابن زیاد داد. و ابنزیاد یک شب قبل از حرکت به سوی کوفه، دستور داد سلیمان را گردن زدند.
نامه امام به سران قبایل بصره کوتاه است. اما در دو جمله انگیزه خود را از رفتن به کربلا و قیام خود را بیان میفرماید:
1- "فَانَّ السُّنَّة قد اُمیتَت" یعنی بدرستی که سنت و روش و منشهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از میان جامعه اسلامی رخت بر بسته است و مرده است.
از رحلت پیامبر زمان زیادی نگذشته است اما دیگر خبری از سنتهای رسول خدا نیست. پیامبر اکرم جامعه نبوی ایجاد کرده بود ولی اکنون تبدیل شده به جامعه اموی و افرادی چون معاویه و یزید حاکمان آن بودهاند.
پیامبر جامعه ارزشی ایجاد کرده و اکنون تبدیل شده به جامعه غیر ارزشی.
پیامبر جامعه ولایی ایجاد کرده بود ولی اکنون به جامعه سلطنتی تبدیل شده و قصر و بارگاه و ثروتاندوزی و ظلم و ستم ایجاد شده است.
پیامبر در مسجد در حضور مردم میفرماید من هیچ اجری از شما نمیخواهم فقط به خاندانم دوستی و محبت ورزید. "لا اسئلکم علیه اجراً الا مودة فی القربی."(2)
ولی آنان با اهل بیت پیامبر چه کردند؟
فدک را از حضرت زهرا(علیهاالسلام) غصب کرده و او را به شهادت رساندند. با امیرالمومنین علی(علیهالسلام) سه جنگ راه انداختند و بعد هم او را در محراب، به شهادت رساندند. امام حسن(علیهالسلام) را نیز به شهادت رساندند و در آخر با امام حسین(علیه السلام) به جنگ برخاستند.
آنان اجر رسالت پیامبر را اینگونه دادند و سنتشکنی کردند.
2- و البِدعَةَ قد اُحییَت؛ (جای عمل به سنت پیامبر) در دین، بدعت و تغییرات ایجاد کردهاند.
امام دومین علت قیام خود را بدعت گذاری در دین اعلام کردهاند.
ایشان احکام را تغییر دادهاند و برخی احکام حلال را حرام و اعمال حرام را حلال اعلام کردهاند. حتی در اذان هم تصرف کرده و آن را کم و زیاد نمودهاند.
امام حسین(علیه السلام) با قیام خود میخواهد، سنتهای پیامبر را زنده کند و مقابل بدعتها بایستد و آنها را از بین ببرد تا دین از خطرات مصون بماند.
امام حسین(علیه السلام) وقتی دیدند که سنت پیامبر از بین رفته و بدعتها جای آن را گرفته، سکوت را جایز ندیده و قیام کردند تا دین الهی را زنده نگه دارد که اگر این کار را نمیکردند معلوم نبود چه بلایی به سر دین میآمد.