مگر پول ما سکه یزید دارد؟ |
سکه یزید در برابر سکه امام علی(ع) قرار دارد. سکه علی(ع) از
رونق و ارزش برخوردار است و مسلمانان با جان و دل آن را میپذیرند. ولی
سکه یزید، به سبب ستمهای فراوانش، نزد مؤمنان جایگاهی ندارد و از پذیرش
آن سرباز میزنند. این مثل به بیارزش بودن پول اشاره دارد و در برابر کسی
که حاضر نیست حتی با گرفتن پول کاری انجام دهد و انسان را از ثمره حرفهاش
بهرهمند سازد، به کار میرود. |
|
هم از گندم ری افتاد، هم از خرمای بصره |
قرار بود ابن سعد حاکم ری باشد و در حال آماده شدن برای سفر
بود که واقعه کربلا پیش آمد. ابن زیاد از او خواست، اول با حسین بن علی(ع)
بجنگد و سپس به حکومت ری بپردازد. ابن سعد از پذیرش این خواسته خودداری
کرد. ابن زیاد گفت: «اگر چنین نکند، باید فرمان حکومت ری را پس دهد.» ابن
سعد که نمیتوانست از حکومت ری بگذرد، تن به قضا داد و به قرارگاه حسین(ع)
لشکر کشید. وقتی به کربلا رسید، امام حسین(ع) به او پیام داد: «در تاریکی
شب به دیدارم بیا.» چون آمد، به وی فرمود: «راهی انتخاب کن که به صلاح دنیا و آخرتت باشد. » ابن سعد گفت: «میترسم ابن زیاد در کوفه خانهام را خراب کند.» حضرت فرمود:«سرایی نیک تر از آن به تو خواهم داد.» ابن سعد گفت: «در ولایت کوفه ملک و باغ بسیار دارم. همه را مصادره میکنند و از من میگیرند.» حضرت فرمود: «به تو در حجاز مزرعههای سر سبز ـ که هزار بار بهتر از مزرعههای کوفه است ـ میبخشم.» ابن سعد سر به زیر افکند و مدتی در فکر فرو رفت. آن گاه پرسید:«چگونه دل از حکومت بردارم؟» حضرت از طمع کاری و مقام دوستی او تعجب کرد و فرمود: «امیدوارم از گندم ری نخوری!» ابن سعد پاسخ داد: «اگر گندم نباشد، جو میخورم!» آن
گاه به قرارگاه خود بازگشت و آمادة نبرد شد. پس از شهادت امام و یارانش،
به سبب حوادثی که پیاپی رخ داد، ابن سعد به مراد خود نرسید و نتوانست
فرماندار ری شود. او و پسرش به فرمان برادر همسرش، مختار ثقفی که بر کوفه
دست یافته یود، به قتل رسیدند. بدین ترتیب، هم از گندم ری ماند و هم از
خرمای بصره. این مثل به طمع کاری اشاره میکند و دربارة کسانی به کار
میرود که سود اندک را نادیده میگیرند و برای رسیدن به سود بیشتر
،سرمایه اصلی را هم از دست میدهند. |
| |
من از بهر حسین در اضطرابم تو از عباس میگویی جوابم!؟ |
چون پیک کربلا به مدینه رسید، ام البنین درباره حضرت
حسین(ع) پرسید. پیک از پسرش عباس سخن گفت. ام البنین چند بار پرسش خویش را
تکرار کرد و هر بار درباره عباس شنید. سرانجام به ستوه آمد و گفت: من از
بهر حسین در اضطرابم تو از عباس میگویی جوابم!؟ این مثل در مورد کسی به کار میرود که پاسخ نامربوط و خارج از موضوع میدهد. |
| |
مثل حرمله |
حرمله سوی گلوی علی اصغر، کودک شیرخوار حضرت امام حسین(ع) ،
تیرافکند و بی رحمانه وی را به قتل رساند. بدین سبب برای بیان شدت سنگ دلی
افراد، آن ها را به حرمله تشبیه میکنند. |
| |
آب دست یزد افتاده است |
در روزگار شاهان ستمگر، مأموران آب رسانی (میرابها) که در
آن زمان بلدیه نامیده میشدند، با خیانت و سخت گیریهای ناروا، آسایش را
از مردم میربودند. در چنین شرایطی، نالهمردم به آسمان بلند میشد که :
«ما اسیر دست ستمگیریم و آب در دست یزید افتاده است.» این مثل کنایهای
است از اسیر شدن در دست ستمگر، سپرده شدن امور به دست مسؤولان سخت گیر و
مقرراتی، افتادن سر رشته کارها به دست اشخاص خسیس، محتکر و گران فروش . |
| |
پسر طوعه است |
طوعه بانوی با ایمانی بود که مسلم بن عقیل را به خانه اش برد
و به او پناه داد. بلال، پسر طوعه، از این راز آگاه شد و به نیروهای ابن
زیاد خبر داد. در تعزیه مسلم، بلال به امیر میگوید: بده تو مژده پادشاه
کل جهان ! که آورم خبر از مسلم اندرین سامان بدان امید که مسلم بود به
خانه ما چو گنج جای نمود، در آشیانه ما کلمه پسر طوعه یادآور آن واقعه
است و به جاسوسی، خیانت، نامردی و تهمت اشاره میکند. مگر من پسر طوعه
هستم؟ گونهدیگر این مثل است که شخص هنگام دفاع و رفع تهمت از خود به کار
می برد. |
| |
http://www.shahid.blogfa.com
کانون پرورش